اقامه نماز باران

اقامه نماز باران

78411741047646743185.jpg;


در ايامي که امام رضا(ع) در خراسان به سر مي‏برد مدتي قحط سالي شده و باران نيامد و خشک سالي پديدار گشت. عده‏اي از منافقان و حاشيه‏نشينان مجلس مأمون از اين حادثه سوء استفاده کرده و شايع نمودند که چونکه مأمون علي بن موسي(ع) را وليعهد خود گردانيده است و اين امر را خداوند دوست ندارد به همين جهت باران قطع شده و برکات الهي نازل نمي‏شود.
مأمون در روز جمعه‏اي از امام تقاضا کرد که براي نزول باران و رحمت الهي دعا کند امّا امام رضا(ع) فرمود: روز دوشنبه براي اقامه نماز استسقاء بيرون خواهم آمد زيرا جدم رسول اللّه(ص) را به همراه اميرمؤمنان علي(ع) در عالم رؤيا زيارت کردم و پيامبر به من فرمود: پسرم! تا روز دوشنبه صبرکن و سپس در آن روز به صحرا برو و از درگاه خداوند متعال طلب باران نما! خداوند باران رحمت خود را مي‏فرستد و مردم به عظمت و عزت تو در پيشگاه خداوند پي مي‏برند و به بزرگي مقامت واقف مي‏گردند.
روز دوشنبه فرا رسيد مردم از خانه‏ها بيرون آمدند، امام رضا(ع) به صحرا رفت و مردم نيز گرد آمدند و چشم به حرکات و سکنات آن حضرت دوختند امام دو رکعت نماز استسقاء را اقامه کرده و آنگاه بالاي منبر رفت و در خطبه بعد از حمد و ثناي الهي فرمود: الهم يا رب انت عظّمت حقّنا اهل البيت فتوسلوا بنا کما امرت و اهلوا فضلک و رحمتک و توقعوا احسانک و نعمتک فاسقهم سقياً نافعاً عاما غير رايث و لاضائر وليکن ابتداء مطرهم بعد انصرافهم من مشهد هم هذا الي منازلهم و مقارهم؛ خدايا! اي پروردگار من! تو حق ما اهل بيت را بزرگ شمرده‏اي اين مردم به ما متوسل شده‏اند همچنان که خودت فرموده‏اي و به فضل و رحمت تو اميدوارند و چشم انتظار احسان و لطف تواند اينها را از باران سودمند و فراوان و بي‏ضرر و زيان خود سيراب گردان و اين باران را پس از بازگشت آنان به خانه‏هايشان نازل فرما!
يکي از حاضرين در آن اجتماع مي‏گويد: به خدا سوگند همان لحظه حرکت ابرها در هوا شروع شد و رعد و برق پديد آمد، مردم به جنب و جوش افتادند که تا باران نيامده به خانه‏هاي خود برگردند.
حضرت علي بن موسي الرضا(ع) به آنان فرمود: آرام باشيد! اين ابر براي اين منطقه نخواهد باريد براي فلان ناحيه مي‏رود، آن ابر رفت و ابر ديگري به همراه رعد و برق آمد، مردم دوباره خواستند حرکت کنند، امام فرمود: اين ابر نيز به فلان قسمت خواهد رفت، در حدود ده ابر به همين ترتيب آمد و از فضاي منطقه عبور کرد و هر بار امام (ع) فرمود: اين ابر براي شما نيست. يازدهمين ابر از راه رسيد. امام رضا(ع) فرمود: اين ابر را خداوند متعال براي شما فرستاده است، در برابر فضل و کرم خداوند، شکر کرده و به سوي منازل خويش بازگرديد تا شما به خانه نرسيده‏ايد باران نخواهد باريد. آنگاه امام رضا(ع) از فراز منبر پائين آمده و مردم نيز به خانه هايشان رفتند، در همين هنگام بود که باران شديدي نازل شده و تمام حوض‏ها، گودالها و نهرها را پر کرد و مردم با خوشحالي تمام مي‏گفتند: کرامتها و الطاف الهي بر فرزند رسول گرامي اسلام(ص) مبارک باد.
بعد از نزول باران و سيراب شدن زمين از برکات الهي و خوشحالي مردم، حضرت رضا(ع) به ميان جمعيت آمده و آنان را موعظه کرده و به شکرگزاري از نعمتهاي الهي به درگاه پروردگار منان دعوت نمود.(1)
اينجاست که از ته دل و عمق جان خطاب به اهل بيت (ع) عرضه مي‏داريم: ارادة الرّب في مقادير اموره تهبط اليکم و تصدر من بيوتکم؛(2) اراده و مشيت پروردگار عالم در تدبير امور جهان به سوي شما مي‏آيد و از خانه ‏هاي شما به ديگر جاها مي‏رسد.

1. عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 165.
2. الکافي، ج 4، ص 577.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 4 اردیبهشت 1395  ] [ 5:40 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز نوجوانان

نماز نوجوانان

http://file.tebyan.net/a433b6090c/43666734290676494527_thumb.jpg.png

حسن بن قارن مي‏گويد: از امام رضا(ع) در مورد شخصي پرسيدند که پسر نوجوانش را به انجام نماز وادار مي‏کند و اين فرزند گاهي نماز را ترک مي‏کند. امام فرمود: اين پسر چند سال دارد؟ گفتند: آقا، 8 ساله است. حضرت رضا(ع) با تعجب فرمود: سبحان اللّه! 8 ساله است و نمازش را ترک مي‏کند؟! گفته شد! بچه است گاهي خسته و ناراحت مي‏شود. امام فرمود: هر طوري که راحت است نمازش را بخواند.(1)

1. وسائل الشيعه، ج 4، ص 20.


ادامه مطلب


[ شنبه 4 اردیبهشت 1395  ] [ 5:36 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پسر پيغمبر و نوکر امام حسين(ع) نمازش تا الآن نمي‏ماند!!

پسر پيغمبر و نوکر امام حسين(ع) نمازش تا الآن نمي‏ماند!!

http://file.tebyan.net/a433b6090c/87425984844243506540_thumb.png

آقاي سيد قاسم شجاعي از مبلغين توانا و موفق مجالس مذهبي در خاطرات خود آوده است:
من از نوجواني به سخنراني و روضه خواني در محافل ديني و مذهبي اشتغال داشتم و لحن و سخن گرم من موجب شده بود که به مجالس زيادي دعوت شوم. از جمله روزهاي هفتم ماه به منزل جناب مرحوم آقاشيخ رجبعلي خياط نرسيده به بازارچه، بعد از کوچه سياهها مي‏رفتم. از پله ‏ها بالا مي‏رفتيم و در منزل ايشان براي خانم‏ها روضه مي‏خوانديم. اتاق جناب شيخ هم طبقه پائين آن قرار داشت. روزي بعد از اتمام منبر به طبقه پائين آمدم و براي اولين بار با جناب شيخ برخورد کردم، کلاههائي دستش بود و گويا عازم بازار بود، سلام کردم، يک نگاه به صورت من کرد و فرمود: پسر پيغمبر و نوکر امام حسين(ع) نمازش تا الآن نمي‏ماند!!
(در آن هنگام من سيزده ساله بودم) گفتم: چشم، در حالتي که دوساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان بودم و تا آن ساعت نمازم را نخوانده بودم. امّا آن مرد الهي به محض اينکه به صورتم نگاه کرد اين حالت را در من ديده و گوشزد فرمود.(1) و اين يادآور سخن امام صادق(ع) است که فرمود: فضل الوقت الاوّل علي الآخر کفضل الآخرة علي الدّنيا؛(2) برتري نماز اول وقت بر آخر وقت، همانند برتري آخرت بر دنياست.

1. کيمياي محبت، ص 225.
2. ثواب الاعمال، ص 36.


ادامه مطلب


[ جمعه 3 اردیبهشت 1395  ] [ 8:50 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تابش نور از چادر نماز زهرا(س )

تابش نور از چادر نماز زهرا(س )

85073168103010744786.jpg;

اميرالمومنين عليه السلام از مرد يهودى مبلغى جو قرض گرفت ، يهودى عرض كرد: بايد چيزى به رهن بگذارى ؟
آن حضرت چادر نماز زهرا عليهاالسلام را به رهن گذاشت و جو را گرفت و از آن سوى يهودى چادر را به خانه برد و در اتاقى جاى داد، نيمه شب زن يهودى براى حاجتى بدان اتاق رفت و نورى ساطع ديد كه شعشعه آن نور، چشم را خيره مى كرد، دويد و شوهر را آگهى داد، مرد يهودى آمد و اين را ديد، خاندان خويش را دعوت كرد، هشتاد تن يهود گرد آمدند، چون بدان نور نظاره كردند و بدانستند از چادر حضرت فاطمه عليهاالسلام است ، همگان اسلام آوردند و در بعضى روايات آمده كه نام يهودى زيد بود.

منبع: کتاب نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله عليها

 


ادامه مطلب


[ جمعه 3 اردیبهشت 1395  ] [ 11:48 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]