نماز جماعت و مرد نابينا

نماز جماعت و مرد نابينا

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/61369626590537378669_thumb.png

پيامبر(ص ) تصميم گرفت كسانى كه (بدون عذر شرعى) در منزل هاى خود نماز مى خوانند و در جماعت مسلمانان شركت نمى كنند خانه هايشان را آتش بزند.يك نفر نابينا به حضور پيامبر(ص) رسيد و عرض كرد: من نابينا (يا شب كور) هستم صداى اذان جماعت را مى شنوم ولى كسى نيست كه دستم را بگيرد و مرا به جماعت برساند پيامبر(ص) فرمود: از منزل خود تا مسجد طنابى ببند هنگام نماز جماعت آن طناب را بگير و با راهنمائى آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شركت كن(1).(قبول داريم كه نماز جماعت امتياز عظيمى دارد. و كار رسول خدا ـ صلى اللّه عليه وآله ـ در آن زمان اين عظمت را مى رساند. البته آن وقت مردم از اين موضوع غافل بوده و اين عظمت را درك نمى كرده اند. امّا در دنياى كنونى درك اين عظمت درميان مردم حس مى گردد و نياز به اين گونه فشارها ندارد). و ثانياً آن آتش زدن موردى خاص بوده است كه براى بيان اهميت نماز جماعت اين داستان بيان شد.

(1)تهذيب الاحكام ط جديد ج2 ص266.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 22 فروردین 1395  ] [ 5:55 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز و بستر بيمارى

نماز و بستر بيمارى

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/2603039212065723788.jpeg

امام صادق(ع) فرمود: روزى پيامبر(ص) سرش را به سوى آسمان بلند كرد و خنديد.شخصى پرسيد: (ديديم سرت را به آسمان بلند كرده و خنديدى؟ علتش چه بود؟).فرمود: (آرى خنده ام از اين رو بود كه تعجّب نمودم از دو فرشته اى كه از آسمان به سوى زمين آمدند و درجستجوى مؤمن صالح بودند كه هميشه او را در مصلاّى (محل نماز) خود مى ديدند تا اعمال او را بنويسند و به آسمان ببرند ولى اين بار او را در محل نماز خود نديدند به سوى آسمان عروج نمودند و به خدا عرض كردند: (پروردگارا! بنده تو فلانى را در محل نمازش نديديم تا اعمال نيكش را بنويسيم بلكه او را در بستر بيمارى ديديم).خداوند به آنها فرمود: (براى بنده ام تا وقتى كه بيمار است مثل آنچه در حال سلامتى از كارهاى نيك در شبانه روز انجام مى داد بنويسيد بر ما است كه تا او در حبس (بيمارى) است پاداش اعمال خيرى را كه هنگام صحت انجام مى داد بنويسيم(1).

(1)بحارالانوار جزء 16 ص216 نقل از امالى صدوق ص279.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 22 فروردین 1395  ] [ 5:54 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پيامبر خدا(ص) با عمل هدايت مى كند

پيامبر خدا(ص) با عمل هدايت مى كند

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%870.jpg

على(ع) فرمود: مردى يهودى از پيغمبر اكرم(ص) دينارى چند طلبكار بود روزى تقاضاى پرداخت طلب خود را نمود. حضرت فرمودند: فعلاً ندارم. گفت: از شما جدا نمى شوم تا بپردازيد. فرمودند: من هم در اينجا با تو مى نشينم به اندازه اى نشست كه نماز ظهر وعصر و مغرب و عشاء و نماز صبح روز بعد را همانجا خواند.اصحاب يهودى را تهديد مى كردند پيغمبر(ص) رو به آنها نموده مى فرمود: اين چه كارى است مى كنيد؟ عرض كردند يك يهودى شما را باز داشت كند؟ فرمود: خداوند مرا مبعوث نكرده تا به كسانى كه معاهده مذهبى با من دارند يا غير آنها ستم روا دارم.صبحگاه روز بعد تا بر آمدن و بالا رفتن آفتاب نشست در اين هنگام يهودى گفت: (اشهد ان لااله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه) نيمى از اموال خود را در راه خدا دادم. عرض كرد به خدا سوگند اين كارى كه نسبت به شما كردم نه از نظر جسارت بود خواستم ببينم اوصاف شما مطابقت مى كند با آنچه در تورات به ما وعده داده اند زيرا در آنجا خوانده ام: محمدبن عبداللّه(ص) در مكه متولد مى شود و به مدينه هجرت مى كند درشت خو و بداخلاق نيست با صداى بلند سخن نمى گويد ناسزا گو و بدزبان نمى باشد. اينك گواهى مى دهم به يگانگى خدا و پيامبرى شما تمام ثروت من در اختيارتان هر چه خداوند دستور داده درباره آن عمل كنيد (يهودى ثروت زيادى داشت) على(ع) در پايان داستان مى فرمايد: پيغمبر(ص) شبها در زير عباى خود مى خوابيد و بالشى از پوست داشت كه داخل آن ليف خرما بود يك شب روكش آن جناب را دو برابر كردند. صبحگاه فرمود: رختخواب شب گذشته مرا از نماز باز داشت دستور داد همان يك عبا را بيندازند.(1)

(1)بحارالانوار جلد 10 صفحه 83.


ادامه مطلب


[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 6:27 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز و كودكان

نماز و كودكان

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8702.jpg

روزى پيغمبر اكرم با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گذارد. موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت حسين(ع) كه كودك خردسالى بود به پشت پيغمبر سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد. وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بر دارد او را مى گرفت پهلوى خود به زمين مى گذارد. باز در سجده ديگرو تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر سوار مى شد. يك نفر يهودى ناظر اين جريان بود. پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان خود طورى رفتار مى كنيد كه ما هرگز چنين نمى كنيم. پيغمبر اكرم در جواب فرمود:اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد. مهر و محبّت پيغمبر عظيم الشأن نسبت به كودك مرد يهودى را سخت تحت تأثير قرار داد و صميمانه آئين مقدّس اسلام را پذيرفت(1).

(1)محجة البيضاء ج8 ص266 (ط انتشارات اسلامى).


ادامه مطلب


[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 6:24 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(2) ]