يا نماز يا گناه

آنها مي گويند: چگونه ممكن است كسي روزها نماز بخواند و شبها دزدي كند؟! مگر قرآن نفرموده است كه «وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ؛ نماز بگزار كه نماز تو را از زشتيها بازميدارد و ياد بزرگ خدا است. و خدا ميداند كه شما چه ميكنيد؟» چرا نماز، اين مرد را از زشتي بازنميدارد؟ چرا هم نماز ميخواند و هم دزدي ميكند؟
خبر را به گوش پيامبر(ص) رساندند. فرمود: «او بهزودي، يكي را ترك خواهد كرد. يا نماز را يا دزدي را.»
چندي گذشت.
روزي مسلمانان، آن مرد را ديدند كه در مسجد نشسته است و خدا را عبادت ميكند، اما سخت رنجور و نحيف شده است.
پرسيدند: تو را اينگونه نديده بوديم. آيا بيمار شدهاي؟
گفت: نه. من از هر چه زشتي و گناه است توبه كردهام، و آنچه از مردم ربودهام، بازگرداندهام. اكنون نيز خود را كيفر ميدهم تا گوشتهايي كه بهحرام در بدنم روييده است، آب شود.
منبع : نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 55؛ رضا بابايي
ادامه مطلب
شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود
شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود
امام خمینی (ره) در خاطرهای از خودشان میفرمایند: شب بعد از دستگیری در مسیر راه به سمت تهران به سربازان گفتم: نماز صبح نخواندهام و یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم، گفتند ما اجازه نداریم، گفتم شما که مسلح هستید من اسلحهای ندارم، ضمناً چند نفر هستید من تنها هستم، کاری نمیتوانم بکنم، گفتند: ما اجازه نداریم، فهمیدم اصرار فایدهای ندارد. گفتم خوب اقلاً نگه دارید تا من تیمّم کنم، گوش کردند و ماشین را نگه داشتند و اجازه پیاده شدن به من ندادند.
من همین طور که توی ماشین مأمورین نشسته بودم از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم، نمازی که خواندم پشت به قبله بود چرا که از قم به تهران میرفتیم و قبله در جنوب بود نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت این طور نماز خودم را خواندم، شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.(1)
1- امام در سنگر نماز، ص13.
ادامه مطلب
یک پارچه روى دوشش مىانداخت و شبیه چوپانان مىشد
یک پارچه روى دوشش مىانداخت و شبیه چوپانان مىشد
کاظم مقدس یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی است. او نقل میکند در جبهه یکى از شهدا به نام شهید «محمد لطفى» داراى یک ویژگى بسیار جالب بود. او یکى دو ساعت مانده به اذان صبح برمىخاست. یک پارچه روى دوشش مىانداخت و شبیه چوپانان مىشد. او شروع مىکرد به خواندن چند بیت شعر و کم کم همه از خواب بیدار مىشدند و جهت نماز شب آماده مىشدند:
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند/گرد در باب دوست پرواز کنند
هر جا که درى بود به شب در بندند/الا که در دوست را به شب باز کنند
آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند/فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى/دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بعد از مدتى حسینیه پر از انسانهاى عاشق مىشد و مىدیدى که آنها مشغول نماز شب و عبادت میشدند. البته این اقدام شهید لطفى اعتراض هیچ کس را در بر نداشت، بلکه همه خوشحال هم مىشدند و خدا را شکر مىکردند که در کنار چنین انسانهاى مخلصى زندگى مىکنند.(1)
1-بهترین پناهگاه، حکایات و داستانهای نماز، رحیم کارگر محمدیاری.
ادامه مطلب
چی شد نمازخوان شدی؟!

یک نفر میگفت: از یک سال قبل از این که به سن تکلیف برسد، مادربزرگش صبحها وقت اذان صبح، گلهای یاس معطر را کنار بالشت او میریخته و او هر روز با صدای اذان صبح و بیشتر هم با صدای مرحوم مۆذن زاده اردبیلی که از رادیو پخش میشد و با عطر گل یاس، از خواب بیدار میشد و وضو گرفتن و نماز خواندن مادربزرگش را میدیده است.
این موضوع باعث شده بود تا هم سحرخیز شود و هم مشتاق نماز؛ و از وقتی هم که به سن تکلیف رسید، مادربزرگش صبحها سجادهاش را پهن میکرد و در آن گلهای یاس را میریخته و این طوری، او نماز خواندنش را شروع كرده است. میگفت: الان هم که مادربزرگم به رحمت خدا رفتند، صبحها، ناخودآگاه عطر گلهای یاس دوران کودکیام را حس میکنم و سعی میکنم هیچ وقت نمازم قضا نشود.
حضرت امام کاظم (ع ) میفرمایند: بهترین چیزی که بنده، بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا میکند، نماز است. ( تحت العقول ، ص 455 )
فقط چند دقیقه كوتاه
من نماز را در جمع خانوادهام یاد گرفتم. وقتی یک غریبه به شما در جایی که امید ندارید، کمک کند و شما بگویید: برای تشکر، چه کاری میتوانم برای شما انجام دهم؟
و او بگوید: «هر روز برای چند دقیقه کوتاه، به من سر بزنید».
حالا به دلیل لطفی که به شما کرده است و جانتان یا اموالتان را مدیونش هستید، مثلاً شما نیاز به کلیه داشتید و او در قبال این خواستهاش به شما کلیه اهدا کرده است، آیا شما به او سر نمیزنید؟
و هر بار در روز که به او سرمیزنید، او دوباره به شما محبت میکند و غذای آن روز یا گل یا چیزهای دیگری را به شما هدیه میدهد. خوب حالا بر حسب این هدیهها، باز هم سر نمیزنید؟
خدا در مقابل تمام چیزهایی که به ما داده است، از ما خواسته كه حداقل 17 دقیقه از روز، به او سر بزنیم، آن هم بخاطر اینکه به ما هدیهای دیگر بدهد، نه آنکه نعوذبالله به حضور ما احتیاج داشته باشد، پس ما هم به خاطر تشکر و قدردانی از او، نماز میخوانیم.
منبع:تبیان
ادامه مطلب