همه ما مثل سایه هستیم و آن اصل غیر از ماست

http://uupload.ir/files/bqlj_2.jpg

ابوموسی محیی می گوید :

" در اولین زیارتی که از مسجد سهله دیدار کردم، همراه سید حداد و جمعی از دوستان بودیم. وقتی در مقابل مقام امام صادق نشستیم، سید حداد به من نگاهی کرد و فرمود : " به چه می نگری؟"
گفتم :" به شخصی که مشغول نماز خواندن است."
گفت : آیا سایه اش را می بینی؟   گفتم : بله.
گفت :" همه ما مثل آن سایه هستیم و آن اصل غیر از ماست.
هنگامی که او حرکت می کند ما هم حرکت می کنیم."

کتاب دلشده ، ص ۵۸




ادامه مطلب


[ یک شنبه 26 شهریور 1396  ] [ 10:20 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پیشنهاد می کنم حکایت زیر را حتما مطالعه کنید.

http://uupload.ir/files/xn6r_3.jpg

🌹🌹 آيت اميد
 
ابوحمزه ثمالي مي‌گويد: نزد امام باقر (ع) بودم كه فرمود: روزي اميرالمؤمنين (ع) از اصحاب خود پرسيد: كدام آية قرآن نزد شما اميدواركننده‌ترين است؟

🍀 يكي گفت: آيه «إِنَّ اللَّهَ لَايَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ؛  خداوند مشرك را نمي‌آمرزد و مي‌آمرزد پايين‌تر از شرك را براي كسي كه بخواهد.»

امام (ع) فرمود: نيكو آيه‌اي است، اما اميدواركننده‌ترين آية قرآن نيست.

🍀 ديگري گفت: آيه «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَّحِيماً؛  و كسي كه به كاري زشت بپردازد يا بر خويشتن ستم كند و سپس از خدا آمرزش خواهد، خداوند را آمرزنده مهربان بيابد.»

امام(ع) فرمود: نيكو آيه‌اي است، اما اميد بخش‌تر از آن هم در قرآن هست.

🍀 يكي ديگر از حاضران گفت: آيه «قُلْ يَا عِبَادِى الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛  بگو اي بندگانم كه بر خود ظلم كرديد، از رحمت خدا نا اميد نباشيد، كه خداوند همة گناهان را مي‌بخشد.»

🍀 حضرت فرمود: نيكو آيه‌اي است، اما نويدبخش‌تر از اين نيز در قرآن آمده است.

همچنين، هر كس آيه‌اي مي‌خواند و امام (ع) مي‌فرمود خداوند سخني اميدواركننده‌تر از اين نيز گفته است. تا اينكه اصحاب از ايشان خواستند كه خود بگويد كدام آيه، آبشار اميد بر سر و روي بندگان است. اميرالمؤمنين (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم كه اميدواركننده‌ترين آيه در قرآن، آن است كه مي‌فرمايد: « وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرين‏؛  نماز را اقامه كن در ابتدا و انتهاي روز و در ميانه‌هاي شب. چرا كه كارهای نيك (مانند نماز)، بدی‏ها و آثار آن را محو می‏كند.»

سپس پيامبر (ص) فرمود: «اي علي، به خدايي كه مرا به سوي مردم فرستاد، سوگند كه اگر كسي براي وضو برخيزد، گناهان او مي‌ريزد تا آنگاه كه از نماز بيرون آيد. اي علي، نمازهاي پنجگانه براي امّت من، مانند نهري است كه پيش روي شما جاري است. آيا آن كه روزي پنچ بار، در درون نهر مي‌رود و خود را مي‌شويد، پاكيزه نمي‌شود؟

منبع : رضا بابايي ؛ نماز در حكايت‌ها و داستان‌ها ؛ ص 23




ادامه مطلب


[ یک شنبه 26 شهریور 1396  ] [ 9:46 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

" فلانی تارک الصلوة است ."

💠💠💠 حاج آقا رحیم ارباب 💠💠💠

روزی در مجلس او یکی از حضار گفت :
" فلانی تارک الصلوة است ."
مرحوم ارباب از این سخن چنان برآشفت که برخلاف معمول، به شدت گوینده را مورد عتاب قرار داد و فرمود :
" آیا شما تمام ساعات و دقایق روز و شب با او بوده اید که اینطور قاطعانه در مورد او قضاوت می کنید ."

📚 کتاب افلاکیان خاک نشین ، ص ۷




ادامه مطلب


[ شنبه 25 شهریور 1396  ] [ 8:42 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

⁉️ شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟!

http://uupload.ir/files/01n2_2.jpg

⁉️ شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟!

💠 آیه: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ نجم/۳۹
و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست

🔸 آینه
حکایت؛ یکی از دوستان شهید مدرس تعریف می‏‌کرد: مدتی با سید حسن مدرس در مدرسه درس می‌‏خواندیم، چند وقتی شهریه طلبگی ما نرسید و همگی بی‌پول شدیم، یک روز دیدم آقای مدرس یک پول به یک طلبه‌ای نیازمند داد و گفت: برو نان بگیر، طلبه‌ای دیگر رسید، یک پول هم به او داد و گفت: برو نان بگیر. من با تعجب گفتم: شما و ما حقوقمان یکی است و همه از یکجا پول می‏‌گیریم، حالا چطور شده که ما پول نداریم و شما دارید؟! مدرس خندید و گفت: مگر مرد هم بی‌پول می‌‏شود؟! پرسیدم: آخر از کجا و چطوری؟ گفت: شب بیا حجره ما بمان تا نشانت بدهم. شب رفتم و حجره ایشان ماندم. هنگام اذان صبح بیدارم کرد، برخاستیم و نماز خواندیم. آنگاه گنجه‏‌ای را باز کرد و یک سطل بیرون کشید و یک کلاه نمدی گذاشت سرش و گفت: برویم.
آن موقع در اصفهان مرسوم بود که صبح زود آب حوض‏‌ها را خالی می‏‌کردند، تمیز می‌کردند و دوباره حوض‏‌ها را پر می‏‌کردند، ما راه افتادیم توی کوچه‏‌ها و داد زدیم: آب حوض می‌کشیم! آب حوضی! از خانه‏ای صدایمان کردند. من حوض را خالی و پاک کردم و مدرس آب کشید و پر کرد، دو تا حوض، خالی و پر کردیم که مقداری پول گیرمان آمد، آن وقت مدرس رو به من کرد و گفت: دیدی؟ این هم پول، هم می‏توانی خودت نان بخری و هم به دو طلبه دیگر کمک کنی! ۱

رهین منت و مهمان خوان این و آن تا کی
غلام همت خود باش و فکر زندگانی کن ۲

۱. با اقتباس و ویراست از پایگاه اطلاع رسانی تبیان

۲. مخبری فرهمند




ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 شهریور 1396  ] [ 7:46 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]