حمامی بی ‏نماز

حمامی بی ‏نماز

10492611239700220267.jpg;

یکی از بزرگان می‏گفت: در تهران در یکی از حمامها، در سرحمام آن، خادمی بود که او را «پادو» می‏گفتیم. او نماز و روزه بجا نمی‏آورد! روزی نزد یکی از معمارها آمد و گفت:«می‏خواهم برایم حمامی بنا کنی».
معمار گفت: تو از کجا پول می‏آوری؟ گفت: تو چکار داری، پول بگیر و حمام بساز. پس آن معمار، حمامی برای او ساخت که به نام او معروف بود.
«مرحوم حاج میرزا خلیل» فرمود: وقتی در نجف اشرف بودم، در خواب دیدم که «علی طالب» به نجف اشرف به «وادی السلام» آمده، پس من تعجب کردم و گفتم: تو چگونه به این مکان شریف آمده‏ای و حال آنکه تو نه نماز می‏خواندی و نه روزه می‏گرفتی؟
گفت: ای فلانی! وقتی من مردم؛ مرا با غل و زنجیر گرفتند تا به سوی عذاب الهی ببرند اما «حاج ملا محمد کرمانشاهی»، (ایشان از علمای تهران بود) - جزاه اللّه خیرا - فلانی را نایب گرفت و او برای من حج بجا آورد و فلانی را اجیر کرد برای نماز و روزه من و برای من فلان و فلان زکات و ردّ مظالم داد و دیگر چیزی بر ذمّه من نگذاشت مگر اینکه ادا کرد و مرا از عذاب، خلاص نمود، خداوند جزای خیرش دهد.
پس من هراسان از خواب بیدار شدم و از آن خواب تعجب کردم تا اینکه بعد از مدتی، جماعتی از تهران آمدند و من از ایشان احوال «علی طالب» را پرسیدم. پس مرا خبر دادند به همان که در خواب دیده بودم، حتی اشخاصی که برای حج، نماز و روزه او نایب شده بودند مطابق بودند با آنچه در خواب به من خبر داده شده بود. در این حال، از صدق رؤیای خود تعجب کردم.

**داستانهای پراکنده از آثار شهید دستغیب، ج 3، ص 32 و 33.***

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:34 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

یک خاطره‏

یک خاطره‏

http://file.tebyan.net/a433b6090c/76940878841697281193_thumb.jpg.png

این خاطره را هرگز فراموش نمی‏کنم که سالها پیش، روزی با پدر، و مادر و خانواده‏ام به مشهد رفتیم، در بازگشت از مشهد دیر وقت بود که به یکی از شهرهای مازندران رسیدیم. مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نیز فقط یک اطاق وجود داشت پدرم (که خدا رحمتش کند) بسیار مقید به نماز بود، وقت نماز که می‏شد، یک تلاطم درونی پیدا می‏کرد، دیدم او شام نمی‏خورد و می‏خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شدیم از آبی که برای آشامیدن به همراه داشتیم، استفاده کنیم، وضو گرفتیم و در پیاده ‏رو مشغول خواندن نماز شدیم. تنها یک پیرمرد و یک پیرزن نیز با ما نماز خواندند؛ یعنی از چهل نفر مسافری که با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه دادیم. آری، اینان از کجا می ‏آمدند؟ از مشهد مقدس**جهاد با نفس، ج 3، ص 25 (با اندکی تصرف)*** از زیارت امامی که وقتی در «سرخس» زندانی بود، روزی هزار رکعت نماز می‏خواند. پس آیا سزاوار نیست ما نیز حداقل در اهمیت دادن به نمازهای پنجگانه - چه در سفر و چه در حضر - پیرو آن حضرت باشیم؟ به قول مولوی:
یک دسته گلت کو اگر آن باغ بدیدت - یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایی‏

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:31 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

صرف نظر کردن از بلیط هواپیما به خاطر نماز

صرف نظر کردن از بلیط هواپیما به خاطر نماز

http://file.tebyan.net/a433b6090c/76943903647935338885_thumb.jpeg.png

یکی از آقایان می‏گفت: پسر عمویی دارم که برای تجارت، بین ایران و اروپا رفت و آمد می‏کند. روزی در یکی از فرودگاهها به ساعت خود نگاه می‏کند و می‏بیند که اگر سوار هواپیما شود، در بین راه نمازش قضا می‏شود؛ زیرا آفتاب غروب خواهد کرد و از طرفی، چیزی به پرواز هواپیما باقی نمانده است لذا تصمیم می‏گیرد هر طور شده نمازش را بخواند. در این هنگام تمام مسافرین، سوار هواپیما شده و هواپیما آماده پرواز می‏گردد اما چون یک مسافر کم داشته مدیر پرواز کمی انتظار می‏کشد تا اینکه پسر عمویم را در سالن فرودگاه در حال نماز می‏یابند. به او گفته می‏شود که مسافرین هواپیما معطل تو هستند، فوراً سوار شوید، ولی پسر عمویم می‏گوید: هنوز نماز عصرم باقی است. و اگر آن را نخوانده و سوار هواپیما شوم حتماً قضا خواهد شد. مدیر پرواز می‏گوید: ما نمی‏توانیم از ساعت پرواز تأخیر کنیم و این برخلاف مقرّرات است و اگر شما سوار نشوید و هواپیما حرکت کند، پول بلیط خود را از دست داده‏اید، پسرعمویم توجهی نکرده و به ادامه نماز می‏پردازد، ولی وقتی از نماز فارغ می‏شود، مدیر پرواز به او می‏گوید ما مقررات پرواز را به خاطر ایمان شما شکستیم و منتظر شدیم تا نمازت را تمام کنی؛ زیرا کسی که به خاطر نماز از پول بلیط خود می‏گذرد، شایسته احترام و انتظار است.

**نقش عبادت در سازندگی انسان، امین شیرازی، ص 41 و 42.***

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:29 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پافشاری در اقامه نماز و پاداش نیکوی آن‏

پافشاری در اقامه نماز و پاداش نیکوی آن‏

http://file.tebyan.net/a433b6090c/06882229130051973032_thumb.jpg.png

«آقا سید محسن» را در دمشق مدرسه ‏ای است که محصلین شیعه در آنجا زیر نظر آن جناب، تحصیل می‏کنند، از جمله شاگردان مدرسه، صاحب همین حکایت است و آن این است که «حاج سید احمد مصطفوی» از تجار قم، پسر مرحوم «حاج سید علی»، از خود آقا سید محسن نقل کرده که یکی از تربیت یافتگان مدرسه ما برای تحصیل علم طب به آمریکا مسافرت نموده بود. از آنجا کاغذی برای من نوشته بود که چند روز قبل شاگردان مدرسه ما را امتحان می‏کردند و من نیز رفتم تا امتحان بدهم، مدتی نشستم تا نوبت به من برسد، اما نوبت من نرسید تا اینکه دیر وقت شد، دیدم اگر بنشینم، نمازم قضا می‏شود لذا برخاستم تا بروم نماز بخوانم اما حاضرین در مجلس گفتند به کجا می‏روی؟ اکنون نوبت تو می‏رسد.
گفتم من یک تکلیف دینی دارم که وقتش می‏گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش می‏گذرد و تنها همین یک جلسه برای امتحان برگزار شده و دیگر جلسه‏ای تشکیل نخواهد شد و بدانکه برای خاطر تو نیز جلسه ویژه‏ای تشکیل نمی‏دهند، آنگاه مجبور می‏شوی تا امتحان دوره دیگر، معطل بمانی. گفتم هر چه بادا باد، من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی‏کنم.
از قضا هیأت ممتحنه متوجه شده بودند که من به قدر ادای وظیفه دینی غیبت اختیار کرده ‏ام لذا انصاف داده اظهار کرده بودند که این شخص در وظیفه خود جدی است، پس روا نیست که او را معطل بگذاریم، برای قدردانی از آنکه عمل به وظیفه نموده، باید جلسه‏ ی ویژه برای امتحان او تشکیل بدهیم، این بود که جلسه دیگری برای امتحان من ترتیب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم.

**الکلام یجرالکلام، ج 2، ص 35 و 36.***

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:26 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]