مسجدالحرام و خربزه ‏فروش

مسجدالحرام و خربزه ‏فروش

65515753590419220624.jpg;

مرحوم حاج شیخ الاسلامی علیه الرحمه فرمودند: شنیدم از عالم بزرگوار و سید عالی قدر امام جمعه بهبهانی که در اوقات تشرف به مکه معظمه روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مکان مقدس از خانه خارج شدم و در اثناء راه خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد.
و با کمال سلامتی از آن خطر رو به مسجد آمدم و خداوند مرا مرگ نجات داد. و با کمال سلامتی از آن خطر رو به صاحبش مشغول فروش آنها بود.قیمت آن را پرسیدم، گفت آن قسمت فلان قیمت دیگر ارزانتر و فلان قیمت است، گفتم پس از مراجعت از مسجد می‏خرم و به منزل می‏ برم، پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم؛ در حال این خیال شدم که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قسمت ارزان ترش، و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم و چون از نماز فارغ شدم. خواستم از مسجد بیرون روم و شخصی از در مسجد وارد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت خدائیکه ترا از خطر مرگ امروز نجات داد.
آیا سزاوار است که در خانه او نماز خربزه‏ای بخوانی؟.
فوراً متوجه عیب خود شده و بر خود لرزیدم، خواستم دامنش را بگیرم او را نیافتم.(1)

1) معراج سبز ص 81.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 6:33 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

- پیامبر صلی‏ الله علیه وآله دستور داد مسجد منافقان را خراب کنند

- پیامبر صلی‏ الله علیه وآله دستور داد مسجد منافقان را خراب کنند

http://file.tebyan.net/a433b6090c/images.jpeg

در ماجرای جنگ تبوک (در سال نهم هجرت واقع شد 24 نفر از منافقان در جلسه سری خود، نقشه قتل پیامبر صلی‏الله علیه وآله و علی علیه‏السلام را طرح کردند که به اجرا بگذارند، به این ترتیب که: چهارده نفر آنها همراه سپاه تبوک بودند، هنگام مراجعت پیامبر صلی‏الله علیه وآله در گردنه کوهی در راه، شتر پیامبر صلی‏الله علیه وآله را رم بدهند تا پیامبر از بالا به پایین بیفتد و قطعه قطعه شود، ولی هنگام ورود پیامبر صلی‏الله علیه وآله به آن از بالا به پایین بیفتد و قطعه قطعه شود، ولی هنگام سپاه تبوک بودند، هنگام ورود پیامبر به آن گردنه، با چند سنگ پرانی، موفق افکنی بود، خراب کردند و با شدت از کار آنها عبور می‏کند، آن را زمین بی خطر بداند، و به گودال بیفتد و به قتل برسد.
ولی بی آنکه علی علیه‏السلام گذرش به آنجا بیفتد محفوظ ماند و بعداً توطئه منافقان کشف گردید.(1)

1) شرح این ماجرا در کتاب احجاج طبرسی جلد 1 ص 59 بعد آمده است.


ادامه مطلب


[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 6:31 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا مسجد کوفه مناره ندارد

چرا مسجد کوفه مناره ندارد

92538930456980897166.jpg;

سید نعمت الله جزائری قدس سره شریف در انوار نعمانیه می‏نویسد: یکی از دوستان مورد اعتماد و عارفم گفت با خود فکر کردم که در حدیث وارد شده که هر کی دو رکعت نماز او قبول شود عذاب نمی‏شود، تصمیم گرفتم که به مسجد بروم، در آنجا دو رکعت نماز با حضور قلب خود و جمیع شرائط بخوانم، وارد، مسجد شده شروع به نماز نمودم، قلب خود را از وساوس شیطانی خالی نمودم، ناگاه به خاطرم گذشت که مسجد کوفه مناره ندارد، اگر کسی بخواهد مناره‏ای برای آن بسازد از کجا سنگ و گچ تهیه کند.
بالاخره به فکرم رسید که از فلان محل بهتر می‏شود تهیه کرد، کم کم تعیین کردم که در چند روز این مناره تمام می‏شود و سر مناره را چگونه می‏سازند ، همین که دو رکعت نماز تمام شد متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شده‏ام، فهمیدم به مسجد کوفه آمدم برای ساختن مناره .(1)

1) شرح طبرسی ماجرا در کتاب احتجاج طبرسی جلد 1 ص 59 به بعد آمده است.


ادامه مطلب


[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 6:27 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

خاطره از اولین منبر پیامبر صلی ‏الله علیه وآله

خاطره از اولین منبر پیامبر صلی ‏الله علیه وآله

http://file.tebyan.net/a433b6090c/images.jpeg

هنگامی که رسول خدا صلی‏الله علیه وآله با یاران اندک به مدینه مهاجرت نمودند، در آغاز چون مسلمانان، کم، بودند، پیامبر صلی‏الله علیه وآله هنگام سخنرانی، بر ستون مسجد (که ستونی از نخل خرما بود تکیه می‏داد، و به ارشاد مردم می‏پرداخت، ولی وقتی که جمعیت مسلمین، بسیار شدند، به دستور پیامبر صلی‏الله علیه وآله برای اولین بازار پله‏های آن منبر بالا رفت. در این هنگام، فریاد ناله از تنه درخت خرما (که ستون مسجد و تکیه قبلی پیامبر صلی‏الله علیه وآله بود) بلند شد، همانند ناله شتری که از بچه خود جدا شده، آه ناله می‏کرد که همه حاضران آن ناله را شنیدند، و این ناله به خاطر فراق بود که پیامبر صلی‏الله علیه وآله دیگر هنگام سخن گفتن به آن تکیه نمی‏داد.
عجیب اینکه: پیامبر صلی‏الله علیه وآله هنگامی که بالای منبر رفت، سه بار گفت: آمین. روشن است که کلمه آمین (خدایا به استجابت برسان) در پایان دعا یا نفرین، گفته می‏شود، و در اینجا این سؤال در ذهن حاضران آمد که چرا پیامبر صلی‏ الله علیه وآله آمین وقتی بالای منبر رفت، از جبرئیل سه نفرین شنید که دیگران این صدا را نمی‏شنیدند).
پیامبر صلی ‏الله علیه وآله شنید که جبرئیل می‏گوید: خدایا لعنت کن (یعنی رحمت را دور کن) بر عایق والدین (کسی که پدر و مادرش را ناراضی می‏کند) فرمود: آمین، سپس شنید، جبرئیل عرض کرد: خدایا لعنت کن بر کسی که ماه مبارک رمضان بر او بگذرد و او را از رحمت و آمرزش الهی محروم گردد.
پیامبر صلی‏ الله علیه وآله فرمود: آمین.
از آن پس، شنید جبرئیل گفت: خدایا لعنت کن کسی را که نام تو (رسول خدا) را بشنود و صلوات نفرستد، پیامبر صلی ‏الله علیه وآله گفت آمین(1)

1) اقتباس با توضیحی از نگارنده از کتاب منتهی الامال جلد 1 پاورقی صفحه 323.


ادامه مطلب


[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 6:24 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]