هدایت الهی
هدایت الهی
جوانی میگفت: در، کوچکی همیشه سعی میکردم نماز خود را در مسجد بخوانم. روزی مشغول خواندن نماز بودم که متوجه شدم پیرمردی، مراقب من است. نمازم که به پایان رسید، آن پیرمرد به من گفت: «نمازت درست نیست» و سپس شروع کرد به گفتن سخنانی نیشدار، چنانکه گویی تازیانه جلادان است. من غرق در سکوت بودم و هرگاه میخواستم از او بپرسم کجای نمازم اشتباه است، اجازه نمیداد و پیوسته میگفت: «نمازت درست نیست و امثال تو حق ندارند به مسجد بیایند!».
از آن پس تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و نمازم را در منزل هم نخوانم.این نخستین قدم برای ترک کامل نماز و انحرافم از طریق اسلام بود، ولی خداوند مرا هدایت فرمود و اکنون دوباره نماز میخوانم.
داستانهایی پیرامون نماز
نویسنده : محمود علی محمدلو
ادامه مطلب
آثار سوء برخوردهای غلط و غیراسلامی
آثار سوء برخوردهای غلط و غیراسلامی
پزشکی بود که به مقدّسات اسلام توهین میکرد و برخوردهای زنندهای داشت با اینکه در محیط اسلامی بزرگ و تربیت شده بود. پس از تحقیق، متوجه شدیم که بیماری این پزشک از سختگیریهای پدرش ناشی شده است. میگفت: پدرم هر صبح با چوب، بالای سر من میآمد و مرا برای خواندن نماز صبح بیدار میکرد، اگر لحظهای دیر برمیخاستم، چوب را به گردهام میکشید و بر سر و صورت و بدنم مینواخت
به این ترتیب، وی از اوان کودکی بر اثر برخوردهای ناصحیح و غیراسلامی پدر، دچار عقده و بیماری روانی شده و همین امر در سنین بالا موجب شده بود که وی نسبت به اسلام و مقدّسات دین، بدبین شود و به آنها جسارت کند.*
خانواده در اسلام، آیت اللّه مظاهری، ص 177 و 178.
ادامه مطلب
عدم جواز اطاله نماز جماعت
عدم جواز اطاله نماز جماعت
روزی «اعمش» وارد مسجدی شد و در نماز جماعت شرکت کرد و امام جماعت نماز را بسیار طول داد، بعد از فراغ از نماز، اعمش به او گفت: پشت سر تو افراد گرفتار ، پیر و ضعیف هستند چرا نماز را طولانی میخوانی؟
امام جماعت گفت: « ... اِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ اِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ »**بقره / 45. ***یعنی:«این سخت است مگر برای افراد خاشع».
اعمش گفت:«من نماینده خاشعین هستم بدان که نیازی به این همه طول دادن ندارند».**عقد الفرید، ج 2، ص 373.***
ادامه مطلب
غرور و تکبر بیجا
غرور و تکبر بیجا
روزی کسی پرسید: چرا نماز صبح دو رکعت است؟
گفتم: نمیدانم، دستور خداوند است و باید انجام دهیم.
همینکه فهمید نمیدانم، قیافه روشنفکری گرفت و گفت: دنیا، دنیای علم است، امروز دیگر دین بدون علم صحیح نیست و...
پرسیدم: حال تو بگو: چرا برگ درخت انار کوچک است ولی برگ انگور، بزرگ و پهن میباشد؟
گفت: نمیدانم. من هم همان قیافه را گرفته و گفتم: دنیا، دنیای علم است، علم باید ثابت کند و... اندکی از غرورش کاسته شد.
گفتم: برادر! قبول داریم که دنیا، دنیای علم است، ولی نه به این معنا که همه اسرار هستی را باید همین امروز بدانیم. حتماً میان برگ باریک انار و برگ پهن انگور و مزه میوههایشان، رابطهای در کار است که هنوز، برگ شناس، خاک شناس، گیاه شناس و میوه شناس، آن را کشف نکرده است.
پس وجود اسرار را میپذیریم ولی ادعای فهمیدن همه آنها را هرگز از هیچ کس قبول نمیکنیم.
**پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، ص 76 و 77.***
ادامه مطلب