نماز حضرت جبرئیل علیه السلام
نماز حضرت جبرئیل علیه السلام :
از حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله روایت شده که فرمودند هر کس شب دوشنبه چهار رکعت نماز بگذارد
به این صورت که در هر رکعت هفت مرتبه سوره حمد و یک مرتبه سوره قدر را بخواند و پس از سلام ابتدا صد بار
بگوید : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و سپس یکصدبار بگوید اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَبْرَئِیلَ و بعد یک صد مرتبه
لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِینَ بگوید و ایضاً آیة الکرسی را بخواند و گونه راست خود را بر زمین گذاشته وبه یک نفس بگوید
هُوَ اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی حَقّاً سپس بگوید :
لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ بِمَوْضِعِ الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ
أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا
و به جای کذا و کذا حاجات خود را طلب نماید سپس گونه چپ خود را بر زمین گذاشته و بگوید :
یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا جَبْرَئِیلُ بِکُمْ أَتَوَسَّلُ إِلَى اللَّهِ
و سپس به سجده رفته دعای اول را بخواند و حاجات خود را مجددا طلب نماید٬ خداوند به او هفتاد هزار قصر در
بهشت عطا فرماید که در هر قصری هزار خانه و در هر خانه ای هفتاد هزار جاریه وجود دارد و نیز تمامی حاجت
های او برآورده می شوند.
منبع : جمال الاسبوع ص ۷۳
ادامه مطلب
پس از امام جماعت نماز می کرد.
پس از امام جماعت نماز می کرد.
نقل است که بایزید بسطامی، از پس امامی نماز می کرد.پس امام گفت: یاشیخ! تو کسبی نمی کنی و از کسی چیزی نمی خواهی. از کجا می خوری؟بایزید گفت: صبرکن تا نماز قضا کنم، که نماز از پی کسی که روزی دهنده را نداند، روانبود.
منبع: تذکره الاولیا، ص181
ادامه مطلب
جوال گمشده
جوال گمشده
ابوالعباس جوالقی روزی جوالی به کسی داد و فراموش کرد که به چه کسی داده است.و هرچه اندیشید، یادش نیامد.
روزیبه نماز ایستاده بود. یادش آمد که جوال خود را به چه کسی داده است. به دکان رفت و به شاگرد خود گفت: یادم آمد جوال را به چه کسی داده ام.
شاگرد گفت: ای استاد! به نمازخواندن مشغول بودی یا به جوال جستن؟
ابوالعباس متوجه کار بدش شد و دکان را رها کرد و به طلب علم پرداخت و بر اثر جهد وکوشش بسیار، مفسر قرآن گردید.
منبع: الرساله العلیه، ص51-50
ادامه مطلب
عشق نماز دزدی را منقلب کرد
عشق نماز دزدی را منقلب کرد
شبی دزدی به خانه شیخ احمد خضرویه برای دزدی رفت و بسیار گشت و هیچ نیافت. شیخ متوجه او شد و به آواز بلند گفت:ای جوان!دلو در کنار چاه است با آن از چاه آب بکش و خود را طاهر کن،وضو بگیر و به نماز مشغول شو تا فردا به تو چیزی دهم که نا امید نگردی.
دزد به دستور شیخ عمل کرد،چون صبح شد شیخ صد دینار به او داد و فرمود:این پول پاداش یک شب نماز تو است بگیر و از خانه خارج شو.دزد وقتی چنین حالتی را از شیخ مشاهده کرد،حالتی در او به وجود آمد و لرزه بر اندامش افتاد و گفت:من پول قبول نمیکنم اما مرا به خداشناسی و دینداری راهنمایی کن که دولت بی پایان،از درگاهخداوند بی منان حاصل کنم.شیخ اورا ارشاد و کرد و از مریدان خود قرارداد و او یکی از اولیای بزرگ خداوند شد.
کتاب:سجاده عشق
نگارش:نعمت الله صالحی حاجی آبادی
ادامه مطلب