خدایا! می‌خواهی دیگر کسی سجده‌ات نکند؟!

17210702272044846088.jpg

خدایا! می‌خواهی دیگر کسی سجده‌ات نکند؟!

 روزی شیخ ابوالحسن خرقانی  نماز  می خواند. آوازی شنید که: ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟

شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از "رحمت" تو می‌دانم و از "بخشایش" تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجده‌ات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من.

"تذکره الاولیاء عطار نیشابوری‬"


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:53 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

دعوت به نماز خواندن

91781536754089350548.jpeg

 دعوت به نماز خواندن  

    حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی می گوید: هنگامی که آدم دزدان رژیم با سرعت سرسام آوری زعیم توده های رنج دیده را از قم بیرون برده بودند، اضطراب، نگرانی و رعب ووحشت در چهره دژخیمانی که امام را به تهران می بردند به خوبی هویدا بود. دیوانه وار ماشین را می راندند و وحشت زده به عقب و اطراف می نگریستند. وحشت آن ها به حدی بود که هر چه امام اصرار ورزید تا برای چند دقیقه ای ماشین را نگه دارند تا نماز صبح را به جای بیاورد، نپذیرفتند. امام در مقامدلداری آن ها اظهار داشتند: « این طور وحشت زده و مضطرب نباشید، در وسط این بیابان کسی نیست که قصد تعرض نسبت به شما را داشته باشد. چند دقیقه ای ماشین را برای نماز متوقف سازید. شما نیز نماز بخوانید شما ارتش کشور اسلامی هستید و از بودجه اسلام ارتزاق می کنید و واجب است که به احکام و فرامین اسلام پای بند باشید.» سرانجام بر اثر فشار و اصرار بیش از حد امام حاضر شدند که برای چند لحظه ماشین را نگه دارند که فقط ایشان تیمم نمایند. امام پس از تیمم با خاک حاشیه جاده، سوار ماشین گردیدند و نماز صبح را در ماشین که به سرعت در حال حرکت بود به جای آورد.

(منبع : بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، ج1)


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:52 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لباس زیبا برای نماز

12828670457316802643.jpeg

لباس زیبا برای نماز

گویند هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السّلام برای نماز آماده می شد، بهترین لباسهای خود را می پوشید. از آن حضرت پرسیدند: چرا بهترین لباسهای خود را می پوشید؟ امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّی و هو یقول : خذو زینتکم عند کل مسجد. همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد، پس من نیز لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید. بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است که انسان ، برای نماز نیکوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر کند و با رعایت نظافت و در کمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خدای بزرگ بپردازد.

چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران / یدالله بهتاش


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:50 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

به وسیله نماز هدایت شد!

94050656040137119721.jpg

به وسیله نماز هدایت شد!

یکی از علمای ایران قضیه ای که برای خودش اتفاق افتاده چنین نقل می کند:

 اوایل قرن اخیر از سفر عتبات عالیات برمی گشتم که در راه کرمانشاه وهمدان گرفتار غارتگران ودزدان گردنه زن شدم. هرچه داشتم از من گرفتند از جمله کتابی بود که چندین سال برای تألیف آن زحمت کشیده بودم وبه صورت دست نویس بود. من به یکی از دزدها گفتم در بین اموالی که از من گرفته اید، کتابی دست نویس دارم که به درد شما نمی خورد، اگر ممکن است آن کتاب را باز گردانید. دزد گفت: ما نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم مگر اینکه رئیس دستور بدهد. پرسیدم: رئیس شما کیست وکجاست ؟ گفت: پشت این کوه. گفتم : ممکناست مرا نزد او ببری؟ گفت: آری سپس مرا همراهی کرد تا رسیدم به دامنه کوه،از دور چشمم افتاد به شخصی که سجاده نماز گسترده وبه نماز خواندن مشغول است، از مشاهده این امر متعجب شدم، تا نزدیک او شدم. دزد راهنما به من گفت:این شخص رئیس ماست . من با شنیدن این جمله بیشتر متعجب شدم که یعنی چه!؟ دزدی با نماز جور در نمی آید!

کسی که نماز می خواند واعتقاد به خدا وقیامت دارد دزدی نمی کند. به هر حال پس از اینکه رئیس دزدها نمازش تمام شد، دزدی که راهنمای من بود قضیه رابه رئیسش گفت: وقتی من با رئیس مواجه شدم قبل از درخواستم به او گفتم : اگر شما دزد گردنه زن وغارتگر هستید، پس برای چه نماز می خوانید؟! واگر اهلنماز، ایمان واعتقاد به خدا وروز رستاخیز هستید چرا دزدی وغارتگری می کنید؟! رئیس دزدها گفت: درست است که ما دزد وغارتگریم ومن رئیس آنها هستم، ولی چیزی که مهم است این است که انسان نبایدتمام درها را به روی خود ببندد وارتباط خود را به طور کامل قطع کند بلی آن کارهای بد من است اما این نماز را که رابطه با خداست قطع نکرده ام. وچون تو راه درازی را پیموده ای تا به این جا رسیدی من دستور می دهم که کتاب وتمام اموالت را به تو پس بدهند.... من اموالم را گرفتم به راهم ادامه دادم تا به وطنم رسیدم. در چند سال آیندهمن دوباره به عتبات عالیات مشرف شدم . در یکی از روزها که من داشتم به زیارت می رفتم فردی را دیدم که با خشوع وخضوع وتضرع زیارت می خواند ودعا میکند. وقتی خوب به او خیره شدم دیدم که او همان رئیس دزدهاست. او مرا به سوی خود طلبید. من جلو رفتم، از من پرسید: مرا می شناسی؟ من همان دزد سر گردنه هستم، چون آن رشته ارتباطم با خدا(نماز خواندن) را قطع نکردم ورابطه خودم را با خداوند حفظ نمودم، به همین علت خداوند به من توفیق توبه کردن راداد. اکنون هم من اموال کسانی را که می شناختم به آنان باز گرداندم واموالکسانی را که نمی شناختم به عنوان رد مظالم پرداختم وحالا آمده ام تا در این مکان مقدس توبه کنم واز خداوند به خاطر کارهای اشتباهم پوزش بطلبم.

منبع: برگرفته از مجله سخن کانون دانشجویی ادب وهنر شماره دهم


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:49 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]