آخوند ملاّ محمّد کاشى

آخوند ملاّ محمّد کاشى در شرح احوال آخوند ملا محمّد کاشانى ، استاد آقا نجفى قوچانى و حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى و بسیارى از دیگر اعاظم ، آورده اند: ((هر نیم شب ، نمازى چنان به سوز و گداز مى خواند و بدنش به لرزه مى افتاد که از بیرون حجره صداى حرکت استخوانهایش احساس مى شد)). روزى پس از ختم درس ، یکى از طلاّب به مَدْرس آن بزرگوار آمد و گفت : آقا، این آقا شیخ مى گوید که دیشب به وقت سحر دیدم که از در و دیوار صداى ((سبّوحٌ قدّوس ، ربّنا و ربّ الملائکة و الرّوح )) بر مى آید و چون نگریستم دیدم که آقاى آخوند در سجده ، این ذکر را مى گوید. آخوند فرمود: این که در و دیوار به ذکر من متذکّر باشند امرى نیست ؛ مهمّ آن است که او از کجا محرم این راز گشته است )).(1)
تا به حاصل برسد کشت امیدى که تراست
چاره کار به جز دیده بارانى نیست
کنون باید اى خفته بیدار بود
چو مرگ اندر آرد ز خوابت چه سود؟
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند: هنگامى که مردى از خواب شب برخیزد و همسرش را نیز بیدار کند و هر دو دو رکعت نماز بخوانند، آنان از ذاکرین خداى متعال محسوب مى شوند که بسیار ذکر خدا مى گویند.(2)
پی نوشت ها:
1-تاریخ حکماء و عرفاء متأ خر بر صدرالمتأ لهین : 75.
2-کنز العمال : ج 7، ص 784، ش 21400
ادامه مطلب
آیا چهره نماز شب خوانها را نمى بینید ....
((بحرالعلوم هر شب در کوچه هاى نجف گردش مى کرد و براى بینوایان غذا مى برد. اتفاقاً، چند روزى درس را تعطیل کرد، طلاّب مرا شفیع کردند که علّت این امر را سؤ ال کنم ؛ وقتى از ایشان خواستم درس را شروع بفرمایند و درباره سبب ترک تدریس سؤ ال کردم . پاسخ دادند: درس نمى گویم ! پس از چند روز، دوباره ماجرا تکرار شد و من انگیزه ترک تدریس را سؤ ال کردم ، علاّمه فرمود:
در نیمه هاى شب ، هرگز نشنیدم که این طلاّب با خداوند متعال مناجات کنند و به تضرّع و زارى مشغول باشند، با اینکه من شبها در کوچه هاى نجف گردش مى کنم و این گونه طلبه ها، سزاوار نیستند که آنان را آموزش دهم !
وقتى طلاّب از گفته علاّمه ، آگاه شدند همه مشغول تضرّع و زارى شدند و شبها صداى گریه و مناجات آنان از هر سو بلند شد و ایشان مجدّداً تدریس را آغاز کردند.))(1)
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
آیا چهره نماز شب خوانها را نمى بینید که از همه چهره ها زیباتر است ؟
این براى آن است که آنان هنگام شب با خداى سبحان خلوت کرده اند و خداى تعالى جامه اى از نور خود بر چهره ایشان پوشانید.(2)
پی نوشت ها:
1-قصص العلماء: 173 - 174.2-رساله لقاء اللّه : ص 131.
ادامه مطلب
در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء

در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء که از بزرگانِ علما در قرن سیزدهم و ساکن نجف اشرف بوده ، آمده است :
در یکى از شبها که براى ((تهجّد)) برخاست ، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم . فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعتِ شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت : من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف مى شوم .
فرمود: نه ، من این جا ایستاده ام ؛ برخیز، مهیّا شو که با هم برویم . آقا زاده ، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند، آن جا مرد فقیرى را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است . آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود:
این شخص در این وقتِ شب براى چه این جا نشسته است ؟
گفت : براى تکّدى از مردم .
فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران ، عاید او گردد؟ گفت : احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان ).
مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم ! درست فکر کن و ببین این آدم براى مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل )، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوى مردم دراز کرد! آیا تو، به اندازه این شخص ، به وعده هاى خدا درباره شب خیزان و متهجّدان اعتماد ندارى که فرموده است : ((فَلاَ تَعْلَمُ نفسٌ ما أ خفى لهم من قرَّة أ عینٍ)) - هیچ کس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده - (1) گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف وسعادت بیدارى آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.(2)
1-سجده (32): آیه 17.
2-شب مردان خدا: ص 44 و 45.
ادامه مطلب
نفیسه عروس امام صادق علیه السلام
نفیسه دختر حسن بن زید، و زید فرزند امام حسن مجتبى علیه السلام است همسر اسحاق فرزند امام صادق علیه السلام است .
برادر زاده (1) نفیسه مى گوید: چهل سال تمام عمّه ام را خدمت کردم و در این مدّت ندیدم که شبى بخوابد، یا روزى افطار کند پیوسته شبها را به قیام و روزها را به روزه مى گذراند.
به او مى گفتم : چرا با خود مدارا نمى کنى ؟
پاسخ مى داد: چگونه با نفسم مدارا کنم با این که راهى سخت و گردنه هایى در پیش دارم که از آنها نمى گذرند مگر مردمان رستگار.(2)
1-زینب دختر یحیى متوّج .
2-داستانهاى نماز: ص 73.
ادامه مطلب