در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء

63548623719185161759.jpeg

در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء

 در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء که از بزرگانِ علما در قرن سیزدهم و ساکن نجف اشرف بوده ، آمده است :
در یکى از شبها که براى ((تهجّد)) برخاست ، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم . فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعتِ شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت : من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف مى شوم .
فرمود: نه ، من این جا ایستاده ام ؛ برخیز، مهیّا شو که با هم برویم . آقا زاده ، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند، آن جا مرد فقیرى را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است . آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود:
این شخص در این وقتِ شب براى چه این جا نشسته است ؟
گفت : براى تکّدى از مردم .
فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران ، عاید او گردد؟ گفت : احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان ).
مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم ! درست فکر کن و ببین این آدم براى مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل )، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوى مردم دراز کرد! آیا تو، به اندازه این شخص ، به وعده هاى خدا درباره شب خیزان و متهجّدان اعتماد ندارى که فرموده است : ((فَلاَ تَعْلَمُ نفسٌ ما أ خفى لهم من قرَّة أ عینٍ)) - هیچ کس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده - (1) گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف وسعادت بیدارى آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ‍ ترک نشد.(2)

1-سجده (32): آیه 17.

2-شب مردان خدا: ص 44 و 45.





[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 6:01 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]