عبادت عاشقانه

 عبادت عاشقانه

64154426520221828112.jpg

اگرلذّتِ ترکِ لذّت بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانى او سر و سرّى با سجده، ورمز و رازى با رکوع، و قول و قرارى با قیام و قنوت داشت که شگفت آور بود وتا بود این راز میان دل سرگشته و صافى او و خدایش - که عاشقانه او را مى پرستید - سربسته و پوشیده بود و تنها پس از ارتحال او دهها داستان و صدها حکایت از آن عابد صافى دل به سر زبانها افتاد و این قصّه هم دلواره اى از آن داستان هاست:

بیشتر از آن که در علم اصول، اندیشه هاى تازه و افکاربکرش فرات فکرها باشد، در عالم عرفان، عارفى دلسوخته و عاشقى عاشورایى و شیعى مشرب بود. درس عرفانى که به صورت محدود و محرمانه در خانه خویش دایر کرده بود، از دیدگاه دیده ورانْ دایره اى بس دل انگیز و روح نواز داشت.

درسبه هنگام شبانگاهان، آن گاه که قیل و قالهاى طلبگى پایان مى یافت، در حلقهاهل حالى چند دایر مى شد. شبى از شبها شاگردان زودتر از وقت معمول حضور یافته و در خانه استاد گرد هم جمع شده بودند و لحظه شمارى مى کردند که استاد هر چه زودتر تشریف آورده و درس را شروع کنند. در این اندیشه ها بودندکه ناگهان ناله هاى استاد از اتاق دیگر شنیده شد و همه را در جاى خود غرق سکوت سنگینى کرد. هر کدام از حاضران با حیرت و ناباورى به روى یکدیگر نگاه مى کردند. گوشها تیز بود و نگاهها ابهام آمیز و حیرت انگیز مى نمود....

آرى، عارف نجف در نینواى نماز بود و بى خبر از آمدن شاگردان، در عبادت عاشقانه خویش حال و هوایى دیگر داشت. نه تنها از وجود شاگردان، که از همه چیز حتى از خود هم دیگر بى خود و بى خبر بود، جسم در میان جمع و جان در جاى دیگر داشت.

آیةاللَّهغروى از زندان تن و از این غربتکده دنیا نام، بلکه از هر چه غیر از حضرت دوست باشد رهیده بود و چنان غرق در اقیانوس قنوت بود که امواج آه و ناله اشتوانست صخره هاى سیاه غفلت زدگى را از پیش پاى شاگردانش بردارد و چشم دلشان را چنان باز کند که آنچه نادیدنى است آن بینند.

و ناخواسته چنان شد که شاگردان احساس کردند که در و دیوار و فرش و فضاى خانه، همگى با استاد هم آواز و هم ناله اند، و درس ناگفته آن روز همین که:

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنى است آن بینى (1)

1. عرفان اسلامى، ج 5، ص 166 (به نقل از آیةاللَّه ایروانى)؛ ر.ک: داستان نماز ابرار، از نگارنده، ج 1، ص 87.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:09 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

طریق پدران در عبادت نمودن

فاطمه دختر حضرت امیر المؤمنین (ع) روزی جابر بن عبدالله انصاری رحمة الله علیه را طلبید و گفت تو از صحابه کبار حضرت رسولیو ما اهلبیت را حق بر تو بسیار است و از بقیه اهلبیت رسالت همین علی بن الحسین (ع) مانده و او بر خود جور مینماید در عبادت الهی، پیشانی و زانوها وکفهای او از بسیاری عبادت پینه کرده و مجروع گشته و بدن او نحیف شده و کاهیده گردیده از او التماس نما که شاید پاره‏ای از عبادت را تخفیف دهد، چون جابر بخدمت آن جناب رسید دید که در محراب نشسته و عبادت بدن شریفش را کهنه و نحیف گردانیده و حضرت جابر را اکرم فرمود و رد پهلوی خویش بنشستن تکلیف نمود و با صدای بسیار ضعیف احوال او را پرسید پس جابر گفت یا بن رسولالله خداوند عالیمان بهشت را برای شما و دوستان شما خلق کرده و جهنم را برای دشمنان و مخالفان شما آفریده پس چرا اینقدر بر خود تعب می‏فرمائی حضرتفرمود:
که ای مصاحب حضرت رسول صلی الله علیه و آله، حضرت رسالت پناه با آن کرامتی که نزد خداوند خود داشت که ترک اولای گذشته و آینده او را آمرزید او مبالغه و مشقت در عبادت را ترک نفرمود تا آنکه بر ساق مبارکش نفخظاهر شد و قدمش ورم کرد صحابه گفتند که چرا چنین زحمت می‏کشی و حال آنکه خدا بر تو تقصیر نمی‏نویسد فرمود که آیا من بنده شاکر خدا نباشم و شکر نعمتهای او را ترک نمایم، جابر گفت یا بن رسول الله بر مسلمانان رحم کن که ببرکت شما خدا بلاها را از مردمان دفع می‏نمایند و آسمان‏ها را نگاه می‏دارند و عذابهای خود را مردمان نمیگمارد فرمود: که
ای جابر بر طریق پدران خود خواهم بود تا ایشان را ملاقات نمایم.(1)

1) منتهی الا مال جلد دوم صفحه 586.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:07 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز و مناجات حضرت رضا علیه السلام در زندان

ابا صلت هروی گوید:
به سرخس مسافرت کردم و در آنجادر جلو زندان رفتم، تا اجازه بگیرم و به حضور امام رضا علیه السلام که در زندان بود برسم و احوال پرسی کنم. زندان بانها به من اجازه ندادند و گفتند:هیچ راهی نیست گفتم چرا؟ گفتند:
زیرا امام رضا علیه السلام در بسیاریاوقات در شبانه روز، هزار رکعت نماز می‏خواند، فقط ساعتی در اول روز و قبلاز ظهر و هنگام غروب در محل نمازش می‏نشیند و با خدا مناجات می‏کند.(1)

1) داستانها و پندها جلد ششم صفحه 105.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:06 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

سفارش استاد برای سعادت

مرحوم علامه طباطبائی می‏گوید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی، گاهگاهی به محضر مرحوم قاضیشرفیاب می‏شدم، تا اینکه یک روز در مدرسه ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می‏کردند، چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند، دنیا می‏خواهی نماز شب، و آخرت می‏خواهی نماز شب بخوان!
این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانی که به ایران مراجعتکردم. پنج سال تمام در محضر قاضی روز و شب بسر می‏بردم و آنی از ادراک فیضایشان دریغ نمی‏کردم(1)

1) مهر تابان صفحه 16.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:05 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]