پول حمام ملا مهدى نراقى
پول حمام ملا مهدى نراقى
روزى از روزها (با نداشتن بضاعت مالى) يك ناشناس به محضر ملا مهدى نراقى می رسد و پول درشتى مثلًا صد تومان رايج آن روز را به اين طلبه گرانمايه اهدا مىكند ولى مرحوم نراقى از گرفتن پول خودداری مىكند بالاخره پس از اصرار زياد پول را دريافت كرده و در جاى معينى مىگذارد. اتفاقاً در همان شب يا شب بعد محتلم مىشود مرحوم نراقى رويهاش چنين بوده كه هرگاه محتلم مىشده قبل از اذان صبح حمام مىرفته و از حمامى تقاضا مىكرده درب حمام را باز كند تا از وقت فضيلت نماز شب محروم نماند.
مرحوم نراقى در مرتبه اول با خواهش و تمنا از حمامى می خواهد كه درب را به رويش باز كند ولى حمامى توجهى به خواهش او نكرده، آن مرحوم از طريق مال دنيا وارد شده و می گويد پول حمام را دو برابر می دهم باز نمی كند، 3 برابر، 4 برابر، 5 برابر، باز نمىكند. 10 برابر، 20 برابر، 30 برابر، و .... بالاخره اجرت حمامى را تا حد همان مبلغ درشت كه آن مرد ناشناس به او داده بود بالا می برد. وقتى حمامى آن مبلغ درشت را مىشنود بلافاصله درب را باز مىكند و ايشان وارد حمام مىشود تا به مناجات با رب العالمين بپردازد. پس از غسل به نماز شب ايستاده و عاشقانه اين جمله را می گويد: بار پروردگارا! تو را شكر مىكنم كه امشب مرا يارى كردى و به هر صورت بود موفق به خواندن نماز شب نمودى!
---------------------
اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۲۰۳
ادامه مطلب
خوش گذشت؛ اما ...
🌼🌸 خوش گذشت؛ اما ...
💠 تازه از سفر برگشته بود. هر چه فكر ميكرد، زياني در اين سفر نميديد. هم خوش گذشته بود و هم سود سرشاري از اين سفر تجاري برده بود.
ـ پس چرا امام صادق(علیه السلام) به من گفت نرو، زيان ميكني؟ سفر از اين سودمندتر؟
كوچه هاي مدينه را يك يك پشت سر گذاشت تا به درِ خانه امام(علیه السلام) رسيد. بر در كوبيد و كسي در را باز كرد. داخل شد و نزد امام(علیه السلام) نشست. آنچه در سفر بر او گذشته بود، گفت؛ خصوصا از سودهايي كه نصيبش شده بود.
💠 هنگام خداحافظي، گفت:
ـ پيش از سفر، خدمت شما رسيدم و درباره اين سفر با شما مشورت كردم. مرا از رفتن نهي كرديد و فرموديد: اين مسافرت براي تو زيان دارد. اكنون هر چه مينگرم، زياني نميبينم.
امام (علیه السلام) فرمود: آيا به ياد داري كه يكي از منازل راه، چنان خسته بودي كه خوابيدي و تا خورشيد ندميد، بيدار نشدي؟
ـ آري، به ياد دارم. آن روز نماز صبحم قضا شد.
ـ به خدا سوگند كه اگر اين سفر، همه دنيا را هم نصيب تو ميكرد، سود آن كمتر از زياني است كه فوت نماز بر تو وارد كرد.
📚 رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 74؛ جهاد با نفس، ج ۱، ص ۶۶
ادامه مطلب