حر و نماز جماعت امام حسین علیه السلام

حر و نماز جماعت امام حسین علیه السلام

27226392819342729161.jpg

وقت نماز فرا رسید، امام خواست با یارانش نماز بخواند. امام اذان ظهر را گفت و قبل از نماز بین دو لشکر ایستاد و رو به سپاه حر کرده، خطبه‌ای خواندند و اتمام حجت کردند. پس از پایان خطبه و گفتن اذان ظهر، امام رو به حر کرد و فرمود: شما با اصحابت نماز بخوان و من هم با اصحاب خود نماز می‌خوانم. حر گفت: ما نیز به شما اقتدا می‌کنیم و در نتیجه، هر دو سپاه به امام حسین علیه السلام اقتدا کردند و نماز ظهر را خواندند».1


1. محراب عشق (در فضیلت نماز جماعت)، ص 61؛ داستان‌ها و حکایت‌های نماز، ج 2، ص 62.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 20 دی 1394  ] [ 8:07 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

هدیه فرشته وحی

هدیه فرشته وحی

05939523898309269447.jpg

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام رسانیده، برای تو هدیه‌ای فرستاده که برای هیچ پیامبری نفرستاده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کرد: آن هدیه چیست؟ جبرئیل عرض کرد: نمازهای پنج‌گانه را به جماعت گزاردن. حضرت پرسید: ثواب آن چیست؟ جبرئیل گفت: هرگاه در نماز جماعت، دو نفر باشند، خداوند در نامه اعمالشان، برابر هر یک رکعت، ثواب صد و پنجاه نماز ثبت می‌فرماید و اگر سه نفر باشند، برای هر رکعت، ثواب دویست و پنجاه نماز و اگر چهار نفر باشند، برای هر رکعت، ثواب هزار و دویست نماز می‌نویسد ... تا ده نفر و چون تعداد نمازگزاران بیش از ده نفر باشد، اگر تمام دریاها، مرکب و درخت‌ها، قلم و جن و انس و ملایکه، نویسنده شوند نمی‌‌توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند».1


1. چهارده معصوم:، ص 111؛ بحارالانوار، ج 85، ص 14.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 20 دی 1394  ] [ 8:06 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز جماعت در سخت‌ترین حال

نماز جماعت در سخت‌ترین حال

91539392578267185286.jpg

«پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال احتضار بود. ناگهان صدای بلال، موذن مدینه به گوش رسید و اذان صبح در مدینه طنین‌انداز شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و وضوگرفتند. دستی بر دوش امیر مؤمنان، علی علیه السلام و دستی بر دوش فضل بن عباس انداختند؛ به سختی تمام به مسجد آمدند و نماز صبح را به جماعت با مردم برگزار کردند و بعد از نماز به سوی خانه بازگشتند و در بستر آرمیدند».1


1. داستان‌هایی از نماز جماعت، ص 28؛ بحارالانوار، ج 30، ص 433.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 20 دی 1394  ] [ 8:05 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نور نماز جماعت در بیابان تاریک

نور نماز جماعت در بیابان تاریک

54668586608181334702.jpg

در بحارالانوار روایت شده است: «شبی قتاده بن نعمان یکی از اصحاب خاتم الانبیاء محمد صلی الله علیه و آله در مسجد النبی حاضر بود. اول مغرب نماز جماعت را با پیامبر صلی الله علیه و آله خواند. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ملاحظه حال اصحاب خود که راهشان دور بود، نماز مغرب و عشا را طوری می‌خواند که هنوز هوا خیلی تاریک نشده بود. مدینه هم مثل زمان حاضر، آبادی‌هایش جمع نبود، بلکه پراکنده و متفرق بود. شبی هوا ابری بود و هنگامی‌که قتاده نمازش را تمام کرد، متوجه شد که هوا بسیار تاریک و برگشتنش خیلی مشکل است. رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست اکنون موقعی است که باید قتاده از نور عملش بهره ببرد. در گوشه مسجد چوب خشکی از نخل خرما افتاده بود. پیامبر آن را برداشت و به قتاده داد. نوری از آن چوب برخاست و فرمود: این چوب تا ده زراع جلو و پشت سر تو را روشن می‌کند. قتاده آن را گرفت و به وسیله روشنی آن به منزلش رفت. از قضا جانوری در گوشه خانه او بود که از همین نور چوب آن را تشخیص داد. حضرت در روایت چنین می‌فرماید: نور این چوب، نور نماز جماعتش بود. آری با هرکس نوری از ایمان و عمل خواهد بود».1


1. داستان‌هایی از نماز جماعت، ص 43؛ داستان‌های پراکنده از شهید دستغیب، ج 4 ، صص 19و 20؛ بحارالانوار، ج 62، ص 244.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 20 دی 1394  ] [ 8:04 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]