دعایی که پیامبر(ص) نپسندید
پیامبر مهربان (صلیالله علیه و آله و سلم) که همواره جویای حال یاران خود میشد، دریافت که یکی از یارانش بیمار و بستریشده است. به عیادت او رفت و بر بالینش نشست. پس از احوالپرسی، بیمار گفت: یا رسولالله! نماز مغرب را با شما به جماعت خواندم، شما سوره قارعه را در نماز خواندید، من آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتم که به خدا عرض کردم اگر در نزد تو گناهکارم، طاقت عذاب آخرت را ندارم، در همین دنیا مرا عذاب کن. اکنون ای رسول خدا میبینی که دعایم اجابت شده و بیمار شدهام.
پیامبر فرمود: دعای درستی نکردهای، میبایست در دعا به پیروی از قرآن کریم بگویی: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ بقره/201 «پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاهدار).1
- با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی
ادامه مطلب
وقتی امام جماعت مسجد النبی(ص) درمانده می شود؟!
وقتی امام جماعت مسجد النبی(ص) درمانده می شود؟!
یکی از اهل علم میگفت: در مدینه بودم، یکی از شیعیان ایرانی، پنجره و دیوار مرقد مطهر رسول اکرم (ص) را بوسید. امام جماعت مسجد او را دید و بر سرش فریاد کشید چرا میبوسی؟ این دیوار، سنگ است و آن پنجره، آهن است. چرا سنگ و آهن را که فهم و شعوری ندارند میبوسی و مرتکب شرک میشوی؟ من در برابر فریادهای آن عالم وهابی، دلم به حال آن شیعه ایرانی سوخت لذا جلو رفتم و به امام جماعت وهابی گفتم: بوسیدن این در و پنجره، نشانه پیوند و علاقه ما به رسول اکرم (ص) است و هیچگونه شرکی در این عمل نیست. وهابی گفت: نه، این کار شرک است. گفتم: آیا این آیه را نخواندهای که میفرماید: «فلما ان جآء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا» (یوسف/ 96)،
ترجمه: اما هنگامیکه بشارتدهنده فرارسید، پیراهن یوسف را بر صورت یعقوب افکند ناگهان یعقوب بینا شد. این پیراهن، پارچه بود، چه طور شد که پارچه، چشم یعقوب را بینا کرد؟!
امام جماعت وهابی در پاسخ به سؤال من، درمانده شد و نتوانست پاسخ دهد.1
- با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی
ادامه مطلب
نماز با طمأنینه در سرمایی که اشک چشم یخ میزد
نماز با طمأنینه در سرمایی که اشک چشم یخ میزد
مرحوم راشد نقل میکند: اواسط زمستان بود که هیزم ما تمام شد، پدرم عازم کاریزک گشت تا هیزم بیاورد، مرا نیز با خود برد .یک ساعت مانده به اذان صبح از کاریزک برای رفتن به تربت به راه افتادیم، زیرا اگر میماندیم تا آفتاب برآید، یخ زمین باز میشد و راه پیمودن با الاغ در میان گل و لای، کار دشواری بود. شب بسیار سردی بود؛ سردی هوا گوش و گردن و دست و پا را میسوزاند. دو الاغ داشتیم که یکی را هیزم بار کرده بودند و مرا روی دیگری سوار کردند.
مردی بود به نام شیخ حبیب، از دوستان و مریدان پدرم تا روستای حاجیآباد همراه ما بود، در فاصله کاریزک تا حاجیآباد، پدرم همچنان که پیاده میآمد، نماز شبش را خواند. چون به حاجیآباد رسیدیم، صبح دمید و در آن هوای سرد و باد تندی که میوزید، روی آن زمینهای یخزده که بدن انسان را خشک میکرد، مرحوم حاج آخوند جلو ایستاد، رو به قبله و شیخ حبیب به او اقتدا کرد، نخست اذان گفت و سپس اقامه و با طمأنینه و خضوع، نماز صبح را با همان توجهی خواند که همیشه میخواند و سرمای شدید حتی اندکی هم روی نماز ایشان تأثیر نگذاشت، در حالی که از چشمان من از شدت سرما، اشک میریخت و دانههای اشک روی گونههایم یخ میبست. (1)
رو به سوي قبله با آغوش باز خويش را گم كن در آغوش نماز (2)
- با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموششده
- شهرام محمدی
ادامه مطلب
نماز قيس بن سعد بن عباده
نماز قيس بن سعد بن عباده
جناب قيس، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب می آمد. وى از رؤسا، سياستمداران، جنگ آوران، سخاوتمندان، سخنرانيها، زاهدان و دانشمندان شمرده مىشد و از پايه هاى اصلى دين و استوانه مذهب بود. بعلاوه، قيس رئيس طايفه «خزرج» و از خاندانهاى بزرگ اين طايفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهيليت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودند.
قيس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار به جايى رسيده بود كه روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش مارى نمايان شد، ولى او بى آنكه به اين خطر توجهى داشته باشد يا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شد و طورى فرود آمد كه در پهلوى مار به سجده رفت. در اين هنگام، مار به دور گردن قيس پيچيد. ولى او از نماز خود كوتاهى نكرد و چيزى از آن نكاست، تا آنكه از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افكند. (15)
(15). الغدير، ج 4، صص 116 و 160.
چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران
یدالله بهتاش
ادامه مطلب