از باغ جا نمازم
از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
بیتوته/
ادامه مطلب
پنج نوبت
پنج نوبت
پنج نوبت صبح و ظهر و شام
ديده بان بام برحارم باش
زمزم آتشفشان در جام،
خضر راه سـاقي و خـُم باش
تا همان طاووس آتش پر،
باده مان خون، جام،
طشت زريوسف روزي اگر،
چون ما در كنايات زبان گم باش
سوخت آخر چرخ دوري رنگ
غرق شد آئينه در نيرنگ
آه اي آرامشت چون سنگ
مثل دريا در تلاطم باش
پنج نوبت صبح و ظهر و شام
اشك در سجاده مي كاريم
جامه خون بسته ايم اي دوست
گرية ما را تبسم باش
سفره خالي، چشمها بيدار،
گوشها از گفتگو سرشار
با توأم ناچار اي ديوار!
با خبر از درد مردم باش
عليرضا قزوه
ادامه مطلب
زمين يكسر مصلاي نماز است
سرِمعراج داري، سجده اي كن
زمين يكسر مصلاي نماز است
در رحمت به روي خلق باز است
بزن بر بام،كوس دولت عشق
كه عاشق مست معني در نماز است
خم محراب اگر ابرو، وگر تيغ
تو عاشق شو! كه حق عاشق نواز است
خدا را مي توانی ديد در دل
اگر چه كعبه در كوي حجاز است
سرِمعراج داري، سجده اي كن
كه اينجا هر نشيبي را فراز است
چرا بيجاره باشد آنكه دارد
خداوندي كه هر جا چاره ساز است
محمد حسين قاسمي
ادامه مطلب
شولاي نور
شولاي نور
شولاي نور بر تن ما مي كند نماز
ما را غريق مهر خدا مي كند نماز
با بانگ پر صلابت « قَد قامُت» الصَلوه
ما را به كوي عشق صدا مي كند نماز
دلهاي خو گرفته به مرداب شرك را
سرچشمه خلوص و رضا مي كند نماز
هر صبحدم، به روي خداباوران خـاك
درهاي رحمت است كه وا مي كند نماز
كن تكيه بر نماز كه بر شطّ حادثات
ايمن تو را، زموج بلا مي كند نماز
بنگر به پير عشق كه برتخت احتضار
وقت سفر، چگونه ادا می كند نماز
آكنده از طنين عبور فرشته هاست
آنجا كه بال نافله وا مي كند نماز
مردان راه را، زجفا و وفاي دوست
پيمانه نوش خوف و رجا مي كند نماز
با زانوي ادب چو نشيني گه سلام
بر تو سلام عشق و صفا، مي كند نماز
مقبول حق چو گشت نمازت براي تو
صد قصر در بهشت بنا مي كند نماز
همايون عليدوستي
ادامه مطلب