شعر نماز صبح
شعر نماز صبح
سپیده زد سپیده وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره صبح آمده دوباره
خروس پَر طلایى با پاهاى حنایى
قوقولى قوقولى مى خونه تو کوچه و تو خونه
اذان مى گه دوباره از مسجد و مناره
بابام پا مى شه از خواب مى ره لب حوض آب
با آب مى گیره وضومى شوید او دست و رو
تمیز و پاکیزه باز مى یاد سر جانماز
من هم کنار بابا نماز مى خونم حالا
ادامه مطلب
شکوه بندگی
شکوه بندگی
دلت را با خدایت آشنا کن زعمق جان خدایت را صدا کن
دلت غفلت زده مانند سنگ است مس دل را به یاد او طلا کن
شکوه بندگی درخاکساری است خضوع و بندگی پیش خداکن
تو غرق نعمت پروردگاری بیاو حق نعمت را اداکن
نشان حقشناسی در نماز است بیا و با خدا قدری وفا کن
رکوعی، سجدهای، اشکی، خضوع یبه پیش آن یکی قامت دولا کن
به سوی او گشا، دست نیازی به درگاه بلند او دعا کن
(جواد محدثی)
ادامه مطلب
شعر نماز شایسته
شعر نماز شایسته
قابل درگاه حق بی نیاز هیچ طاعت نیست بهتر از نماز
سعى کن قسمى که می باید کنى نى دلت هر قسم می خواهد کنى
چون شدى آماده از بهر وضو از معاصى دست و دل اوّل بشو
خویش را خالى از تزویر کن پس بلند آوازه تکبیر کن
چون ستادى در حضور کردگار باش قائم با سکون و باوقار
فهم کن تا با که می گوئى سخن با خدا یا با خیال خویشتن
در نمازى یا که دعوا می کنى یا جواب امتحان، پیدا مىکنى
در رکوعى یا به فکر فوتبال یا معلق می زنى با صد شتاب
در سجودى یا مگر همچون کلاغ مىزنى بر خاک منقار و دماغ
شرم کن از این نماز اى بی ادب هان مکش بیهوه از رنج وتعب
این نماز از بى نمازى بدتر است مایه قهر خداى اکبر است
گر نماز خویش خواندى با حضور هست مقبول خداوند غفور
(شجاع ذوقى)
ادامه مطلب