نماز، عبادتى بزرگ‏

نماز عبادتی بزرگ

نماز، عبادتى بزرگ‏

شناخت معبود و آفریدگار، محبّت او را در دل ایجاد می کند و این محبّت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکى و تواضع در برابر عظمت او وا مى‏دارد.

نماز، جلوه‏اى از بندگى انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیّت و عبادت است.

آنکه «بنده» آفریدگار است و این بندگى را احساس مى ‏کند و مى‏ داند و باور دارد، در برابر او، مطیع است و در پیشگاهش سر بر خاک مى ‏نهد و به سجده مى ‏افتد و با وى راز مى‏ گوید و نیاز مى ‏طلبد و آن خالق یگانه را که سر رشته دارِ اوست، به عظمت و پاکى مى ‏ستاید.

چرا عبادت؟

فلسفه آفرینش انسان، بندگى و عبادت و عبودیّت است. این صریح کلام الهى در قرآن کریم است که مى‏ فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» «۱»

جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نیافریدم.

این حکمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهى نیز بوده است. در قرآن مى‏خوانیم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت» «۲»

 در هرامّتى پیامبرى برانگیختم که (به مردم بگویند:) بنده خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید.

ناگفته نماند که این بندگى کردن، سودى به خدا نمى‏رساند بلکه مایه عزّت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى نیاز مطلق است:

من نکردم خلق تا سودى کنم بلکه تا بر بندگان جودى کنم‏

اگر معلّم به شاگردانش مى‏ گوید: درس بخوانید، نفع این درس خواندن به خود آنان بر مى‏ گردد و براى معلّم سودى ندارد.

ریشه‏ هاى عبادت‏

۱. عظمت خدا

برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وا مى‏دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وا مى ‏دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مى‏ بیند. خداوند، مبدأ همه عظمت‏ها و جلال‏هاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وامى‏دارد.

۲. احساس نیاز و وابستگى‏

انسان، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور

انسان‏هاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» کند.

۳. سپاس نعمت‏

توجه به نعمت‏هاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمی نه ما را احاطه کرده، قوى‏ترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مى‏کند. نعمت‏هایى که حتّى پیش از تولّد شروع مى‏شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهره‏مند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» «۳»

باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.

۴. فطرت‏

در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت، که کمال مطلوب همی ن است، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مى‏پردازد. بت پرستى، ماه و خورشید پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونه‏هایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و

مدال و … را مى‏پرستند.

انبیا آمده‏اند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادت‏هاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏ فرماید:

«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ الى‏ عِبادَتِهِ …» «۴»

خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه و آله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بت‏پرستى» به «خدا پرستى» دعوت کند.

روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مى‏گراید. مثل می ل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مى‏خورد و لذّت هم مى‏برد. بدون هدایت صحیحِ این گرایش فطرى نیز، انسان به عشق‏هاى زودگذر پوچ یا پرستش‏هاى بى محتواى انحرافى دچار مى‏شود.

راز نماز، ص: ۱۷

چگونه عبادت کنیم؟

مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى، باید نظر می زبان را مراعات کرد؟

عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده‏هاى معنوى که او براى «بندگان» خود فراهم کرده است.

پس، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟

غیر از شکل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست.

بهترین عبادت‏ها آن است که:

۱. آگاهانه باشد.

دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مى‏ چرخد ولى پیش نمى‏ رود. «۵»

امام صادق علیه السلام مى‏ فرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مى‏ گوید، گناهانش بخشیده‏

مى‏شود. «۶» در این صورت است که نماز، معراج روح مى‏ شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى‏ گردد.

۲. عاشقانه باشد.

آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى ‏شود وعابداز پرستش خود لذّت مى‏برد، عشق به اللّه و شوق به گفت‏وگوى با اوست.

عبادت‏هایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا مى‏خوانیم:

«… وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ» «۷»

 خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.

آنان که از عبادت لذّت نمى ‏برند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمى ‏برند.

اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامى‏دارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مى‏ کنیم واز آن دیدار، مسرور مى‏شویم، از عبادت هم به وجد و نشاط مى ‏آییم.

راز نماز، ص: ۱۹

براى عاشقان، شنیدن صداى «اذان» اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال مى‏فرمود: «ارِحْنا یا بلال» «۷»

اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. این شوق زایدالوصف آن حضرت را به نماز مى‏ رساند.

۳. خالصانه باشد.

هیچ چیز همچون «ریا» و خودنمایى و مردم فریبى، آفت عبادت نیست. از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسه‏هاى ابلیسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده‏اى نیرومند مى‏ طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمی ن سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اوّل جماعت ایستادن و … ملاک نیست. باید نماز و بندگى از رنگِ ریا پاک و به رنگِ الهى «صبغةاللّه» «۸»

آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است:

«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» «۹»

هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.

راز نماز، ص: ۲۰

۴. خاشعانه باشد.

خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنکه نیاز و عجز خود را مى‏داند و عظمت و کمال الهى را مى ‏شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى ‏یابد. حالتى متناسب با این «حضور» پیدا مى ‏کند، در این حالت قلب، خاشع مى‏شود، نگاه افتاده مى ‏گردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مى ‏شود.

قرآن در توصیف مؤمنان و عبادتشان مى‏فرماید:

«الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» «۱۰»

در نمازشان خاشع‏اند.

این حالت، محصول آن توجّه است. در حدیث مى ‏خوانیم:

«اعبُدِ اللّهَ کَأَنَّکَ تَراهُ» «۱۱»

خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى‏بینى.

«فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ» «۱۲»

چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است.

یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است.

راز نماز، ص: ۲۱

۵. مخفیانه باشد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اعظَم العبادة اجراً اخفاها» «۱۳»

پاداش عبادتى بیشتر وبزرگتر است که مخفى‏ تر باشد. این براى آن است که عبادت (به خصوص عبادت‏هاى مستحب) در حضور جمع، زمینه بیشترى براى تظاهر وریا دارد.

البتّه این در مواردى است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد که از نماز فرادى‏ در خانه برتر است.

شیطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهى بکند و پرتگاه گناه پدید آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى کند. از این رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مى‏ گسترد و عبادت او را فاسد مى‏کند. یا از راه ریا و خراب کردن نیّت.

یا پدید آوردن عُجب و خودپسندى به ‏خاطر عبادت. یا از طریق سلب توفیق از انسان. یا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگى مى‏شود. همچون‏کشاورزى که محصول زحمت‏هاى طاقت فرسایش، با جرقه‏اى مى‏سوزد و دود مى‏ شود، و یا جامى از آب زلال که با افتادن حشره یا ریختن خاک در آن، آلوده مى‏شود.

(۱). ذاریات، آیه ۵۶

(۲). نحل، آیه ۳۶

(۳). قریش، آیه ۳- ۵

(۴). نهج ‏البلاغه، خطبه ۱۴۷

(۵). سفینةالبحار، ج ۲، واژه «عبد»

(۶). وافى، ج ۲، ص ۱۰

(۷). دعاى هفتم از مناجات خمسةعشر

(۸). محجّةالبیضاء، ج ۱، ص ۳۷۷

(۹). بقره، آیه ۱۳۸

(۱۰). بیّنه، آیه ۵

(۱۱). مؤمنون، آیه ۲

(۱۲). مصباح‏الشریعه، ص ۸

(۱۳). بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۳

(۱۴). بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۵۱

منبع: کتاب اسرار نماز، حجةالاسلام والمسلمین قرائتی


ادامه مطلب


[ دوشنبه 12 بهمن 1394  ] [ 9:26 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

عبودیت نه عبادت

عبودیت نه عبادت

عبودیت نه عبادت

پرستش و اطاعت ظاهرى، اگر بدون تسلیم و پذیرش قلبى باشد، بى‏ ارزش است. «بنده» باید تسلیم محض و بى قید و شرط امر «خدا» باشد و در برابر فرمان الهى و دین خدا، سلیقه‏ ها و خواسته‏ هاى شخصى را کنار بگذارد و به نیش و نوش دیگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بى اعتنا باشد. این تسلیم محض و بى چون و چرا بودن، همان «عبودیت» است که فلسفه عبادت است.

ابلیس، با آن همه سابقه عبادت، چون روحیه عبودیت نداشت، در مقابل فرمان خدا درباره سجده بر آدم سرپیچى کرد و مطرود شد.

ریشه استکبار و اعراض مردم از دعوت‏هاى انبیاء، آن بوده که حالت تسلیم و عبودیّت نداشتند و تابع خواسته دل بودند.

قرآن مى‏ فرماید: «أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوى أَنفُسُکُمْ اسْتَکْبَرْتُمْ» «۱»

آیا هر گاه پیامبرى از طرف خداوند، براى شما قانونى مى‌آورد که مطابق دلخواهتان نبود، تکبّر مى ‏ورزید؟

در جاى دیگر مى‏‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَایُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیَما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَایَجِدُواْ فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً» «۲»

به خدا سوگند، ایمان واقعى به تو نمى‏‌آورند، مگر آنگاه که در مشاجرات و نزاع هایشان تورا به داورى بپذیرند و در برابر قضاوت تو، هیچ ناراحت نشوند و تسلیم بى چون و چراى حکم الهى باشند.

پس، عبادتى ارزشمند است که سرچشمه از عبودیّت و تسلیم و رضاى انسان داشته باشد. عبادت، بندگى خدا کردن است، نه بنده خود و تابع هوس و تمایلات خویش بودن.

هر گاه براى مسلمانان صدر اسلام، حکم جهاد مى‏‌آمد، گروهى مى‌‏گفتند:

چرا این فرمان، مدّتى به تأخیر نیفتاد و حالا فرا رسید؟

«لَوْلَآ أَخَّرْتَنَآ إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ» «۳»

در واقعه تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه، عدّه ‏اى گفتند: چرا؟ قرآن پاسخ مى‏‌دهد: «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبْ عَلَى‏ عَقِبَیْهِ» «۴»

تا ببینیم چه کسى پیرو پیامبر است و چه کسى به عقب برمى‌‏گردد (و دهن کجى مى‏‌کند).

نمونه کامل تسلیم و عبودیت را در داستان ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام مى‏‌بینیم، که هم پدر، مطیع محض دستور خدا است و فرزند را به قربانگاه برده و کارد بر حلقومش مى‏‌گذارد. و هم اسماعیل، مى‏‌گوید: اى پدر، آنچه را که فرمان است انجام بده‏ «یا ابَتِ افْعَل ماتُوُمَر» «۵»

ابراهیم علیه السلام نمونه کامل یک بنده مطیع و تسلیم است، چه در قربانى کردن فرزند، چه در رها کردن هاجر و اسماعیل در بیابان‏هاى خشک مکّه، چه در آمادگى براى افتادن در آتش نمرودیان.

(۱). بقره، آیه ۸۷

(۲). نساء، آیه ۶۵

(۳). نساء، آیه ۷۷

(۴). بقره، آیه ۱۴۳

(۵). صافات، آیه ۱۰۲

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 12 بهمن 1394  ] [ 9:25 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز در آیات و روایات

 

نماز در آیات و روایات

نماز در آیات و روایات

صدها آیه قرآن و حدیث درباره نماز است که ارزش، فایده، مفهوم و اسرار آن را بیان مى‏‌کند. از میان انبوه آیات و روایات، برخى نکات را که به ترسیم سیماى نماز پرداخته، بیان مى‌‏کنیم: «۱»

نماز، مهم‏ترین توصیه پیامبران به فرزندانشان است.

نماز، برطرف کننده غفلت و یادآور خداوند است.

نماز، نور چشم پیامبر است.

نماز، تکبّر را مى‏‌زداید.

نماز، پشتوانه انسان در سختى‏‌ها و مشکلات است.

نماز، نشانه شکرگزارى نعمت‏هاى الهى است.

خوددارى گردیده است‏

نماز، پایه دین، پرچم اسلام، کلید بهشت و وسیله سنجش ایمان مردم است.

نماز، رابطه مخلوق با خالق است. گناهان را از بین مى‏‌برد و انسان مادّى را معنوى مى‏کند.

عبادتى است که در هیچ حال، ساقط نمى‏‌شود و وسیله نزدیک شدن مؤمن پرهیزکار به خداوند است.

نماز، زنده نگهداشتن سنّت ابراهیم، سیره محمد صلى الله علیه و آله و مرام حسین علیه السلام است.

نماز، تکیه‏ گاه معنوى انسان در بحران‏هاى زندگى است.

نماز، برترین عبادت‏هاست.

دو رکعت نماز از انسان با تقوا، از هزار رکعت نماز افراد لاابالى بهتر است.

مؤمنانى رستگارند که در نمازشان توجّه به خدا دارند.

نماز، کوبنده شیطان، خشنود کننده پروردگار، و حضور در برابر آفریدگار بزرگ است.

نماز، مایه پیوند موجودى ضعیف و کوچک، با وجودى برتر و توانا و عظیم است.

حضرت عیسى در گهواره گفت: خداوند، مرا به نماز سفارش‏ کرده است.

امام صادق علیه السلام هنگام وفات فرمود: هر که نماز را کوچک بشمارد، از شفاعت ما محروم است.

على علیه السلام، در میدان صفین، هنگام نماز، دست از جنگ کشید و به نماز ایستاد.

امام حسین علیه السلام، در میان تیرهاى دشمن، به نماز ایستاد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله آنقدر نمازش را طول مى‏‌داد، که پاهایش ورم مى‏‌کرد.

حضرت على علیه السلام در نماز، چنان غرق توجّه به خدا مى‏‌شد که از هر چیز غیر از خدا غافل مى‏‌شد.

کیفر آنان که نماز نخوانند، دوزخ است.

واى بر آنان که نماز را سبک مى‏‌شمارند و نسبت به آن، سهل‏ انگارند:

«فویل للمصلّین الّذین هم عن صلاتهم ساهون …» «۱»

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

«مَن ترک الصلاة متعمّداً فقد کفر» «۲»

هر کس به عمد، نماز را ترک کند، از مرز اسلام خارج شده و به کفر رسیده است.

آنکه نماز را سبک بشمرد، خداوند برکت و بهره را از عمر و مال او برمى دارد، پاداش کارهاى او را از بین مى‏‌برد، دعاهایش مستجاب نمى‏‌شود، هنگام مرگ، با احساس گرسنگى و تشنگى و ذلّت از دنیا مى‏‌رود، در عالم برزخ، شکنجه و عذاب مى‏‌شود، و در قیامت، حساب سختى از او مى‏‌کشند. «۱»

مناسب است در پایان این بخش، برخى از سخنان امام خمینى قدس سره را پیرامون نماز، یادآور شویم، که فرمود:

«دراسلام از نماز، هیچ فریضه‏ اى بالاتر نیست … نماز، پشتوانه ملّت است … نماز، یک کارخانه انسان سازى است … فحشاء و منکر را نماز، از یک امّتى بیرون مى‏‌کند. مسجدها را خالى نکنید، نماز، بالاترین ذکرهاست … این دژهاى محکم را محکم نگهدارید، نگویید که ما انقلاب کردیم حالا هى باید فریاد بزنیم، خیر، نماز بخوانید، از همه فریادها بالاتر است …

شیطان‏ها از نماز مى‏‌ترسند، از مسجد مى‏‌ترسند …» «۲»

  (۱). این توصیفات، همه از آیه و حدیث گرفته شده و به جهت رعایت اختصار، از آوردن متن عربى

(۲). سوره ماعون، آیه ۵

(۳). محجة البیضاء، ج ۱ ص ۳۰۱

 (۴). وسائل الشیعه، ج ۲ ص ۴۳

(۵). صحیفه نور، ج ۱۲ ص ۱۴۸ و ۱۴۹

منبع: کتاب آشنایی با نماز. نوشته حجةالاسلام والمسلمین قرائتی


ادامه مطلب


[ دوشنبه 12 بهمن 1394  ] [ 9:22 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

قبولى عبادات، چه شرایطى دارد؟

قبولى عبادات، چه شرایطى دارد؟

شرایط قبولی نماز

۱- ایمان

اولین شرط قبولى نماز، ایمان و اعتقاد به خدا و دین اوست.

اگر کسى عمرى را به نماز و عبادات بگذراند ولى در دل، اعتقاد به آن نداشته باشد، نمازش مقبول نیست. نه تنها در مورد نماز، بلکه در مورد هر کار نیک دیگر هم، ایمان شرط است و اعمال کفّار که به خدا ایمان ندارند، بى‏‌ارزش و بى‌‏پاداش است. «۲»

۲- ولایت

کارهاى عبادى را خداوند از کسى مى‌پذیرد که نسبت به خدا و پیامبر و پیشوایان معصوم، حالت پذیرش، اطاعت، مودّت و محبت داشته باشد و آنان را پیشواى خود بشناسد و فرمانبردار آنان باشد. عبادت بى ولایت پذیرفته نیست

امام صادق علیه السلام مى‏‌فرماید:

«… من لم یتولّنا لم یرفع اللَّه له عملًا» «۳»

هر کس ولایت ما را نداشته باشد و رهبرى ما را نپذیرد، خداوند، هیچ عملى را از او، نمى‌‏پذیرد.

روشن است که دیندارى دور از اهلبیت، و عبادت‏هاى بى اعتقاد به رهبرى معصومان، چاره ساز نیست و گاهى هم به گمراهى کشیده مى‏‌شود. ولایت، پذیرش رهبرى صحیح است که در پیشوایان آسمانى و الهى مجسّم مى‌‏شود.

۳- تقوا

تقوا، یعنى خداترسى و پرهیز از گناه. آنکه محرّمات را ترک نکند و بى تقوا باشد، عبادات او هم او را به جایى نمى‌‏رساند.

آنکه دزدى کند و آن را به بیچارگان انفاق کند، یا آنکه جهاد کند ولى مال مردم را هم تصرّف کند، پاداشى از انفاق و جهاد نمى‌‏برد.

نماز هم به عنوان عبادت، وقتى در درگاه خدا پذیرفته مى‏‌شود که همراه با تقوا باشد. خداوند، نماز انسان‏هاى معصیت کار و بى‏بند و بار را نمى‏‌پذیرد و فرموده است:

«انّما یتقبّل اللّه من المتّقین» «۴»

خداوند، فقط از اهل تقوا مى‏‌پذیرد!

۴- مراعات حقوق دیگران‏

نماز، عبادتى است که باید انسان را به خدا نزدیک کند. اگر نمازگزار، با برخى کارها از خدا و رضاى او دور شود، چگونه نماز مى‏‌تواند وسیله قرب او به خدا شود؟

آنکه بدهکار است و مال مردم را نمى‏‌دهد،

آنکه باید خمس و زکات بپردازد ولى خوددارى مى‏‌کند،

آنکه مسلمانى را غیبت مى‏کند یا تهمت مى‏‌زند،

‌آنکه رابطه برادرى را با یک مسلمان قطع مى‌‏کند،

آنکه در دل، براى دیگران، نیّت بد دارد و دشمنى او را در دل پنهان مى‌‏کند،

…آنکه با دیگران، با اهل خانه، با پدر و مادر، بد اخلاقى و بد رفتارى مى‌‏کند و مایه آزار و رنجش آنان مى‏‌شود

اینها همه کارهایى است که به نحوى، سبب تضییع حقوق دیگران و مایه دور شدن از خدا مى‏‌گردد. کسى که اینگونه باشد، نمى‌‏تواند انتظار قبولى نمازش را از طرف خداوند داشته باشد.

نمازگزار، هم باید از راه نماز، پیوند خود را با خدا مستحکم و استوار کند، و هم رابطه دوستى و صمیمیّت و برادرى خود را با مؤمنان و همنوعان نگسلد و حقوقشان را رعایت کند و به کسى‏ ظلم ننماید.

درحدیث، از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است: آنکه زن خود را آزاربرساند، یا زنى که شوهر خویش را اذیّت کند، خداوند نماز و کارهاى نیک وحسنات آنان را قبول نمی‌کند.«۵»

امام صادق علیه السلام مى‏‌فرماید:

«هر کس به پدر و مادر خود، از روى خشم و عصبانیّت نگاه کند، خداوند نماز او را نمى‏‌پذیرد، اگر چه پدر و مادرش، در حقّ او ناروا کرده باشند. «۶»

از کجا مى‏‌توان فهمید که نمازهاى ما مقبول درگاه خداوند است، یا مردود مى‌‏باشد؟ در این باره حدیث جالبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

«من احبّ ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنکر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه» «۷»

هر کس مى‌‏خواهد بداند آیا نمازش قبول شده یا نه، بنگرد که آیا نمازش، او را از گناهان و زشتى‏‌ها باز داشته یا نه؟ به هر قدر، که نمازش، او را از بدى‏‌ها بازداشته، به همان قدر، نمازش‏ پذیرفته شده است

بیائید سعى کنیم نمازمان، مکتب تربیت و سازندگى باشد و آن گونه که در نماز مى‌‏گوئیم، خود را بنده خدا بدانیم و شرط بندگى را که «اطاعت از خدا» و «ترک گناه» است رعایت کنیم.

در این صورت است که از نماز، لذّت خواهیم برد و مناجات و سخن گفتن با خدا برایمان شیرین خواهد بود و از نماز خواندن، سیر و خسته نخواهیم گشت.

!خدایا

لذّت و شیرینى عبادت خود را به ما بچشان، و نمازهاى ما را پذیرفته درگاه خویش بگردان!

براى یک مسلمان، هیچ لذّتى بالاتر از این نیست که خود را مجرى امر خدا ببیند و در انجام تکالیف الهى بگوید:

خدایا! چون تو فرمودى، اطاعت کردم.

خدایا! چوت تو خواستى، به جا آوردم.

خدایا! چون تو مقرّر کردى، بى چون و چرا تسلیم شدم.

این است مسلمانى: تسلیم شدن در برابر دستور خدا و تکلیف الهى.

پاورقی‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱). بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۱۷۳

(۲). سوره انبیاء، آیه ۹۴

(۳). اصول کافى، ج ۱ ص ۴۳۰

(۴). سوره مائده، آیه ۲۷

(۵). وسائل الشیعه، ج ۱۴ ص ۱۱۶

(۶). اصول کافى، ج ۲ ص ۳۴۹

(۷). بحار الانوار، ج ۸۲ ص ۱۹۸

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 12 بهمن 1394  ] [ 9:12 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]