ماجراى نماز عید

از مهمترین حوادث سیره امام رضا(ع) حرکت آن حضرت به مصلاى نماز عید مىباشد که آن بزرگوار اهمیت نماز و تأثیر آن در جامعه و آثار پربار نمازهاى دسته جمعى و قدرت تحول آفرینى آنرا به مسلمانان و زمامداران ثابت نمود. ماجرا از این قرار بود که روز عیدى مأمون از امام (ع) تقاضا کرد که نماز عید را با مردم بخواند، تا براى مردم اطمینان بیشترى در امر ولایتعهدى پیدا شود. امام پیغام داد که: «قرار ما بر این بوده که در هیچ کار رسمى دخالت نکنم. بنابراین مرا از اقامه نماز عید معذوربدار! مأمون اصرار کرد که: مصلحت در این است که شما این نماز با اهمیت را اقامه کنید تا هم موضع ولایتعهدى تثبیت شود و هم فضل و عظمت شما آشکارتر گردد، امّا امام نپذیرفت. مأمون که دست بردار نبود پیکها و پیغامهاى متعددى براى متقاعد کردن امام براى حضرتش فرستاد، هنگامى که امام رضا(ع) پافشارى خلیفه را احساس کرد به او فرمود: اگر قرار است که من حتماً به نماز بروم من این فریضه الهى را طبق سیره پیامبر و روش امیرمؤمنان على(ع) اقامه خواهم کرد!
مأمون گفت: هر طور که دوست دارى آن طور عمل کن اختیار با شماست!
آنگاه دستور داد: سرداران و تمام مردم صبح روز عید در مقابل منزل مسکونى حضرت رضا(ع) اجتماع نمایند. با انتشار این خبر مردم مرو مشتاقانه براى شرکت در مراسم و بهرهگیرى از وجود حضرت رضا(ع) خود را آماده کردند. هنگامى که خورشید طلوع نمود حضرت غسل کرد و عمامه سفیدى را که از پنبه تهیه شده بود بر سر مبارک گذاشت و یک سر آن را روى سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداخت. و مقدارى هم بوى خوش بکار برد. دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند. آن گاه عصاى پیکان دارى به دست گرفت و از منزل بیرون آمد. آن حضرت در حالى که پابرهنه بود و پیراهن و سایر لباسهایش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و یاران نزدیکش - که آنان نیز چنین کرده بودند - به همین شکل از منزل به سوى مصلا حرکت کردند. موقع خروج از منزل، امام رضا(ع) سربه سوى آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گرفت، این تکبیرها آن چنان با صلابت و روحانیت خاصى ادا مىشد که گویى آسمان و در و دیوار با نواى امام(ع) هم نواهستند. سرداران، نظامیان و سایر مردم که با آمادگى و آراستگى تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامى که امام رضا(ع) و یارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پیروى از امام رضا(ع) و هماهنگ با او فریاد تکبیر سردادند.
شهر مرو یکپارچه فریاد تکبیر سرداد و به دنبال آن از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت(ع) به لرزه درآمد. سرداران نظامى هنگامى که حضرت را با آن حال دیدند از مرکبهاى خود پیاده شدند و کفشهایشان را درآورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام ناله زنان و تکبیر گویان به راه افتادند. حضرت رضا(ع) پیاده راه مىپیمود و هر ده قدم یک بار ایستاده و با نواى ملکوتىاش تکبیر مىگفت.
یاسر خادم مىگوید: در این حال ما خیال مىکردیم که آسمان و زمین و کوه با او همآوا گشته است، شهر مرو یکصدا گریه و شیون بود، هیجان احساسات و شور و نوا همه جا را فرا گرفته و شکوه ایمان و تکبیر و نماز در پایتخت کشور اسلامى طنین انداز شده بود جلوههاى مادّى و ظاهرى از ذهنها و خاطرهها فراموش شده و آحاد جمعیت به آفریدگار هستى و پیروى از حجت الهى مىاندیشیدند و در صفهاى به هم پیوسته به دنبال امام رضا(ع) به سوى مصلا مىشتافتند.
هنگامى که این خبر به مأمون رسید، فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر لحظاتى دیگر وضع همین طور ادامه یابد همه مردم مفتون و شیفته او خواهند شد و ممکن است با یک اشاره طومار حکومت را در هم بپیچند، مأمون احساس خطر کرده و از امام رضا(ع) عاجزانه درخواست نمود که از میانه راه به منزل برگردد و امام نیز کفشهاى خود را طلبیده و به منزل برگشت و فرمود: من که گفتم مرا از این کار معذور بدارید.(1) بلى نماز شکوهمند اولیاء الهى آن چنان قدرتى دارد که مىتواند کاخهاى ستم را به لرزه در آورده و بنیان طاغوتیان را از ریشه قطع کند و نماز عید حضرت(ع) اینگونه بود.
1. ارشاد مفید، ج 2، ص 264 و اصول کافى، مولد ابى الحسن الرضا(ع)، حدیث 7.