خدا را براى خدا بخوانيم

خدا را براى خدا بخوانيم

07508426151971366846.jpg;

  مى گويند: سلطان محمود غزنوى براى آزمايش درباريانش كه چقدر به او وفادارند، كاروانى به راه انداخت و صندوق جواهرى را بر شترى نهاد اما در آنرا قفل نكرد. در مسير راه به درّه اى رسيدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازير شد. سلطان گفت : هر كس هر جواهرى به دستش رسيد از آنِ او باشد، اطرافيان شاه را رها كردند و به سراغ جمع كردنِ درّ و گوهر رفتند.

در اين ميان ديد كه اَياز جواهرات را رها كرده و به دنبال سلطان آمده است . از او پرسيد تو چرا به سراغ جواهرات نرفتى ؟ اياز در جواب گفت :

منم در قفاى تو مى تاختم

زخدمت به نعمت نپرداختم

آنگاه مولوى از اين ماجرا نتيجه گيرى كرده و مى گويد:

گر از دوست چشمت به احسان اوست

تو در بند خويشى نه در بند دوست

خلاف طريقت بود كاولياء

تمنا كنند از خدا جز خدا

قرآن از كسانى كه خدا را بخاطر خود مى خوانند و فقط در مشكلات به سراغ او مى روند و در غير آن خدا را فراموش و يا حتى انكار مى كنند، به شدت انتقاد كرده است :

(فَاِذا رَكِبوُا فِى الْفُلْك دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّين فَلمّا نَجّاهُمْ اِلىَ الْبرِّاِذاهُمْ يُشْرِكوُن ) [12]

هرگاه بر كشتى سوار و در آستانه غرق شدن قرار گيرند، با اخلاص خدا را مى خوانند، اما همين كه به خشكى پا گذاشتند و نجات يافتند مشرك مى شوند.

به هرحال ، كار براى خود، نفس پرستى است .

كار براى مردم ، بت پرستى است .

كار براى خدا و خلق ، دوگانه پرستى است .

و كارِ خود و خلق را براى خدا كردن ، خداپرستى است .

در مناجات مى خوانيم : ((اِلهى ما عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نارِك وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِك بَلْ وَجَدْتُك اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُك )) [13] خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست ، بلكه بخاطر آنست كه تو را شايسته عبادت و بندگى يافتم پس تو را عبادت كردم .

آرى ، اين تجّارند كه به طمع سود كار مى كنند و اين بردگانند كه از روى ترس ‍ كار مى كنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شكر نعمتهاى الهى او را عبادت مى كنند. چنانكه در كلمات معصومين آمده است :

((اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْك عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللّهَ رَهْبَةًفَتِلْك عِبادَةُ الْعَبيدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللّهَ شُكْراً فَتِلْك عِبادَةُ الاَْحْرارِ)) [14]

به قول حافظ:

در ضمير ما نمى گنجد بغير از دوست كس

هردو عالم را به دشمن دِه كه ما را دوست بس

در عشق مادى انسان معشوق را براى خود مى خواهد، اما در عشق معنوى ، انسان خود را براى معشوق . على عليه السلام در دعاى كميل مى گويد: ((وَاجْعَلْ قَلْبى بِحُبِّك مُتَيَّماً)) خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبريز كن .

[12] - سوره عنكبوت ، آيه 65.

[13] - بحار، ج 70، ص 186.

[14] - بحار، ج 41، ص 14.

منبع : کتاب تفسير نماز استاد محسن قرائتى

 

 

 

 





[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 5:23 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]