نماز شب يك عبادت بزرگ روحاني

غوغاي زندگي روزانه از جهات مختلف، توجه انسان را به خود جلب ميكند و فكر آدمي را به واديهاي گوناگون ميكشاند، به طوري كه جمعيت خاطر و حضور قلب كامل در آن بسيار مشكل است، اما در دل شب و به هنگام سحر و فرو نشستن غوغاي زندگي مادي و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقداري خواب، حالت توجه و نشاط خاصي به انسان دست ميدهد كه بينظير است.
آري در اين محيط آرام و دور از هرگونه ريا و تظاهر و خودنمايي و توأم با حضور قلب، توجهي به انسان دست ميدهد كه فوق العاده روح پرور و تكامل آفرين است.
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاي آخر شب براي تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص نيرو ميگرفتهاند.
در آغاز اسلام نيز پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با استفاده از همين برنامه روحاني مسلمانان را پرورش داد و شخصيت آنها را آن قدر بالا برد كه گويي آن انسان سابق نيستند، يعني از آنها انسانهاي تازهاي آفريد مصمم، شجاع، با ايمان، پاك و با اخلاص و شايد مقام محمود كه در آيات فوق به عنوان نتيجه نافله شب آمده است اشاره به همين حقيقت نيز باشد.
بررسي رواياتي كه در منابع اسلام در فضيلت نماز شب وارد شده نيز روشنگر همين حقيقت است؛ به عنوان نمونه:
1ـ پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد:
خيركم من اطاب الكلام و اطعم الّطعام و صلَّي بالليل و الناس نيام.
بهترين شما كساني هستند كه در سخن گفتن مؤدبند گرسنگان را سير ميكنند و در شب در آن هنگام كه مردم خوابند نماز ميخوانند.[1]
2ـ امير مؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:
قيام الليل مصحّحة للبدن و مرضاة للّرب عزّوجلّ و تعرّض للرّحمة و تمسك باخلاق النبيّين.
قيام شب موجب صحت جسم و خشنودي پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است.[2]
3ـ امام صادق ـ عليه السّلام ـ به يكي از يارانش فرمود:
لاتدع قيام اللّيل فانّ المغبون من حرم قيام اللّيل.
دست از قيام شب برمدار، مغبون كسي است كه از قيام و عبادت شب محروم گردد.[3]
4ـ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد:
من صلّي باللّيل حسن وجهه بالّنهار.
كسي كه نماز شب بخواند صورت (و سيرتش) در روز نيكو خواهد بود.[4]
حتي در بعضي از روايات ميخوانيم كه اين عبادت به قدري اهميت دارد كه جز پاكان و نيكان موفق به آن نميشوند.
[1] . بحارالانوار، ج87، ص142 تا 148.
[2] . بحارالانوار، ج87، ص142 تا 148.
[3] . بحارالانوار، ج87، ص142 تا 148.
[4] . بحارالانوار، ج87، ص142 تا 148.