نهایت ذکر
نهایت ذکر
نکته: «نهایت آن است که خداوند را به یگانگی یاد کند و کمر توحید بر میان بندد، و دل را به مهر سپارد و جان را به معرفت و زبان را به ذکر».[1]
«نهایت حال عارفان به فکرت افتد و از ذکر فروماند... متفکر که در حق تفکر کند آن را نهایت نیست، و آن را مافات پدید نیست، باز ذکر را نهایت است و نفس کاهل است طمّاع، چیزی دوست دارد که آسان تر باشد و از او فایده ای یابد. و این هردو در ذکر حاصل اید که آسان تر است و او را عوض است. باز فکر دشوارتر است و او را عوض نیست. به قیاس چنان بایستی که نَفْس با ذکر آرام بیش گرفتی که با فکر. باز حال نفس عارفان برضد این است به فکرت مشغول باشند نه به ذکر».[2]
«و از دوست غیردوست خواستن بی حرمتی باشد، که در زیر آن بوی آن است که مرا از تو این می بایست، نه تو. به این معنی با فکرت آرامند و با ذکر نه آرامند... ذکر، صفات غایبان است، و فکرت، صفات حاضران».[3]
[1]. التصفیه فی احوال المتصوفه، ص 79.
[2] . شرح التعرف، ج 3، ص 1333.
[3] . همان.