برای نماز

    برای نماز

61925019910676953540.jpg;

به اتفاق اکبر و یکی از برادران، برای شناسایی ارتفاعات صعب العبور منطقه حرکت کردیم. مدت ها راه رفتیم، از کمین عراقی ها گذشتیم، نزدیک ظهر حسابی خسته شدیم. سربازان عراقی بالای سرمان بودند. ناگهان ایستاد، به آسمان و به ساعتش نگاه کرد و گفت: وقت نماز است. گفتم: خیلی خسته هستیم، بعداً نماز می خوانیم، الان وسط عراقی ها هستیم. با تندی گفت: ما فقط برای نماز خواندن، سختی جنگ را تحمل می کنیم و اکنون همه با هم نماز می خوانیم. وسط عراقی ها ایستادیم و نماز خواندیم.1


1. همان، ص 28، خاطره رضا محمدی از شهید اکبر محمد حسینی.





[ دوشنبه 23 شهریور 1394  ] [ 10:11 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]