گردان معطر
شهید محسن شریفی همیشه عطر همراهش بود و بین دو نماز به نیروهای گردان خودش عطر میزد برای همین به او عطار گردان میگفتند. او معاون گردان بود.
یک روز قبل از اذان صبح، برای وضو گرفتن میرفتم که بوی عطر در آن سپیده صادق فضای جبهه را معطر کرده بود. فهمیدم که بوی عطر شریفی است. جلوتر رفتم، دیدم شریفی، سر به سجده گذاشته و هق هق گریه میکند. در آن حالت اگر توپ در بالای سرش منفجر میشد، حس نمیکرد.
انگار که از این دنیا جدا شده بود.
نمیدانم این عاشق پاکباز در دعاهای نماز شب خود از خدا چه خواسته بود که دعایش اجابت گردید و به شهادت رسید.
آن بزرگوار از حالاتش معلوم بود که به این دنیا تعلق نداشت. (1)
1) خاطرات یک طلبه از جبهه های جنگ / جلد 2- ص 49
[ سه شنبه 7 مهر 1394 ] [ 5:33 AM ] [
فروزان ]