عامل عابد
شب باران تندی میبارید. وقت نماز مغرب و عشاء بود. رفتیم داخل چادر برای خواندن نماز. بین دو نماز یکی از بچه ها گفت که نمازهای مستحبی و نوافل را در حین راه رفتن هم میشود خواند، هنگام نگهبانی، وقت رزم شبانه و...
البته بچه های جبهه بیشترشان اهل تهجد و نماز شب بودند و این از چهره شان، از اخلاص شان در کار، از برخورد و رفتارشان هم مشخص بود.
دو شب قبل که نگهبان بودم. یکی از بچه ها را در تاریکی شب دیدم که نرم نرمک و آهسته از سنگر زد بیرون و وضو گرفت و باز آرام و بی صدا به سنگر برگشت. میدانستم که برای نماز شب بلند شده است. از بیرون سنگر نجوا و زمزمه عاشقانه اش را می شنیدم. آرام نشستم کنار سنگر، هم برای نگهبانی، هم به امید ثواب از زمزمه های آن عابد عاشق. (1)
1) حرمان هور / ص 46
[ پنج شنبه 9 مهر 1394 ] [ 10:39 AM ] [
فروزان ]