فلسفه رکوع
فلسفه رکوع
عن مصباح الشریعة قال الصادق - علیه السلام -:
لا یرکع عبدالله رکوعاً علی الحقیقة الا زینة الله تعالی بنور بهائه، و اظله فی ظلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه و الرکوع اول و السجودثان، فمن اتی بمعنی الاول صلح الثانی. و فی الرکوع ادب و فی السجود قرب، و من لا یحسن الادب لا یصلح للقرب. فارکع رکوع خاضع لله بقلبه متذلل و جل تحت سلطانه خافض له بجوارحه خفض خائف حزن علی ما یفونة من فائدة الراکعین. و حکی ان الربیع ابن خثیم کان یسهر باللیل الی الفجر فی رکعة واحدة فاذا هو اصبح رفع (خ ل: تزفر) و قال: اه! سبق المخلصون و قطع بنا. و استوف رکوعک باستواء ظهرک وانحظ عن همتک فی القیام بخدمته الابعونه و فر بالقلب من وساوس الشیطان و خدائعه و مکائده فان الله تعالی یرفع عباده بقدر تواضعهم له و یهدیهم الی اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته علی سرائرهم؛
از کتاب مصباح الشریعه نقل است که امام صادق (ع) فرمود: هیچ بندهای برای خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آنکه خداوند تعالی او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایی خود درآورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند رکوع (مرحله) اول است و سجود (مرحله) دوم؛ هر کس که معنی و حقیقت اولی را به جای آورد، شایستگی دومی را یافته است در رکوع ادب (عبودیت) است و در سجود قرب (به معبود) است؛ و کسی که به نیکی، ادب نگزارد، قربت را نشاید پس رکوع کن، همانند رکوع کسی که قلباً خاضع برای خداست و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک میباشد؛ و چون راکعی که از بیم و اندوه از دست دادن بهره راکعان (حقیقی) تن فرود آورد، اعضای خود را فرود آور. از ربیع بن خثیم حکایت شده که با یک رکوع شب را به صبح میرساند و چون به صبح میرسید (صبح کرد) قامت راست میکرد و میگفت: آه! مخلصان پیشی گرفتند و ما را از ماندیم. و رکوع خود را کامل انجام ده به این که پشت خود را هموار کنی و از این (پندار) که به (قدرت) و همت خود به خدمت او قیام کنی فرود آی (که این امکان ندارد) جز به یاری او و قلب را از وسوسههای شیطان و فریبها و نیرنگهایش فراری ده که خداوند تعالی بندگان خویش را به میزبانی که در برابر او کرنش کنند، بلند میکند؛ و آنان را هر اندازه که عظمتش بر باطنهایش پرتو افکنده، به حقیقت فروتنی و کرنش (در برابر خود) هدایت میفرماید.
(مصباح الشریعه، باب 15، بحارالانوار، ج 82، ص 108)