نماز شرط مسلمانی
افرادی از قبیله بنیثقیف به پیامبر گفتند: «ای محمد! ما حاضریم مسلمان شویم؛ اما به چند شرط:
شرط اول: یکی اینکه بت لات در بین ما باقی بماند. پیامبر نگاهی به آنها کرد و فرمود: نه.
شرط دوم: پس بتها را با دست خود نشکنید.
پیامبر فرمود: اشکالی ندارد؛ کسانی را میفرستیم تا بتها را بشکنند.
آنها از بزرگان قبیله بنیثقیف بودند. شنیده بودند که مردم قبایل مختلف گروهگروه به مدینه میروند و در حضور پیامبر مسلمان میشوند. قبل از آمدن به مدینه اطلاع زیادی از اسلام نداشتند. فکر میکردند که مثل دیگران مسلمان میشوند و مانند گذشته به زندگی پر از جهل و گمراهی خود ادامه میدهند؛ بین خودشان قول و قرارهایی گذاشته بودند تا وقتی که به حضور پیامبر رسیدند، شرطهای خود را برای مسلمان شدن اعلام کنند.
شرط سوم: ما مسلمان میشویم، اما نماز نمیخوانیم.
پیامبر فرمود: دینی که در آن نماز نباشد فایده و خیری ندارد. مسلمانی که در طول شبانهروز در برابر خدای خود سر تعظیم فرود نیاورد و به یاد خدای خویش نباشد مسلمان درستی نیست».1
1. غلامرضا آبروی، یک دریا مروارید (داستانهایی از نماز پیامبران و معصومین)، ص 19