وقار و متانت
وقار و متانت
وقتی وارد مسجد شد، همه خود را برای اقامه نماز آماده می کردند. در گوشه ای ایستاد. وقتی دانست هنوز تا آغاز نماز جماعت فرصتی باقی است، خواست تا دو رکعت نماز بخواند. امام سجاد علیه السلام در گوشه ای از مسجد به پرسش های گروهی از مسلمانان پاسخ می گفت. مرد نماز خواندن را آغاز کرد. او آن چنان با سرعت نماز می خواند که امام سجاد علیه السلاممتوجه او شد. امام شیوه نماز خواندن او را زیر نظر گرفت. مرد پی در پی به سجده می رفت، بر می خاست و نماز خود را به سرعت به پایان می برد. گویا هرگز ذکرهای نماز را نگفته و تنها از نماز اجرای حرکاتش را آموخته است. امام از دیدن این صحنه ناراحت شد. مرد که حالا نمازش را به پایان رسانده بود، همان جا در گوشه مسجد دست به دعا برداشت و دعا کرد. صدای او چنان بود که به گوش امام نیز رسید: «پروردگارا، برترین درجات بهشت را روزی من کن و یک قصر زرین و چهار حورالعین به من عطا فرما». امام که این دعای مرد را شنید و حرکات او را نیز دیده بود، با تعجب به مرد نگاهی انداخت. نماز آغاز شد و جمعیت به نماز ایستادند. پس از پایان نماز، وقتی جمعیت گروه گروه پراکنده می شدند، امام آن مرد را نزد خود خواند و پس از گفت وگو با او درباره خواندن نماز و دعایی که کرده بود با او سخن گفت. امام سجاد علیه السلام به آن مرد گفت: «ای برادر عرب! تو مهریه اندک و ناچیزی آورده ای، ولی ازدواج مهم و بزرگی را می خواهی».1 مرد عرب از شنیدن این سخن امام شرمنده شد و دانست که یکی از مهم ترین شرایط قبولی نماز رعایت آداب آن است و تصمیم گرفت از آن پس نمازهایش را با حضور قلب بیشتری به جا آورد.