شب زنده داریهای عباد در نهج البلاغه

شبها پاهاى خود را براى عبادت جفت مى کنند , آیات قرآن را با آرامى وشمرده شمرده تلاوتمى نمایند , با زمزمه آن آیات و دقت در معنى آنها غمی عارفانه در دل خود ایجاد مى کنند و دواى دردهاى خویش را بدین وسیله ظاهرمى سازند , هر چه از زبان قرآن مى شنوند مثل اینست که به چشم مى بینند , هرگاه به آیه اى از آیات رحمت مى رسند بدان طمع مى بندند و قلبشان از شوقلبریز مى گردد , چنین مى نماید که نصب العین آنها است , و چون به آیه اىاز آیات قهر و غضب مى - رسند بدان گوش فرا مى دهند و مانند اینست که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله هاى جهنم به گوششان مى رسد , کمرها را به عبادت خم کرده پیشانیها وکف دستهاو زانوها و سر انگشت پاها به خاک مى سایند و از خداوند آزادىخویش را مى طلبند , همین ها که چنین شب زنده دارى مى کنند و تا این حدروح شان به دنیاىدیگر پیوسته است , روزها مردانى هستند اجتماعى , بردبار, دانا , نیک و پارسا1
[1] خطبه 191 .