نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است

نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است

83771665445005657428.gif

نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است. عروج بشر این است. نه آن که مثل فضانوردان به فضا بروی و آسمان‏ها را ببینی. اگر در همین‏جا، به جایی رسیدی که غیر خدا را عبادت نکردی؛ نه هوا و هوس خود را پرستش کردی و نه هواو هوس دیگران را، اگر از شیطان خود و از شیطان دیگران محفوظ بودی و فقط تکیه‏گاهت در عبودیت، حق‏تعالی بود، این صلات کبیر است و شما را به جایی می‏برد که از تمام نفوس بشری بی‏نیاز می‏شوید و فقط به حق‏تعالی احتیاج دارید. به وسیله این نماز، آگاهی‏هایی برای انسان پیدا می‏شود.

نماز برای این است که شما را پرواز دهند. چه کنیم که می‏گویید: ما این جا می‏خواهیم مشغول چلوکبابمان باشیم؟! تو بالاتر از این حرف‏ها هستی که اسیر چلوکباب باشی! تو باید از این پروازی که انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا دارند، سهمی داشته‏باشی؛ گمان نکن که آن پرواز، اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شویم، دست از تشریفات برداریم، دست از شرکمان برداریم و دست از این بت پرستی برداریم، می‏توانیم از این پرواز سهمی داشته باشیم. گمان نکنید فقط اهل مکّه بت‏پرست بودند. ما هم اگر بندگی هوا و هوس را بکنیم، بت‏پرستیم. منتها بت ما، هوا و هوس ماست.

پیغمبراسلام فرمود: « قُرَّةُ عَیْنی فِی‏الصَّلوة»5؛ نماز نور چشم من است. آن صلات، صلات معراجی پیغمبر خداست، با آن صلات، در برابر شرق و غرب ایستاد و گفت: اگر ماه را در یک دستم و خورشید را در دست دیگرم قرار دهند، دست از حرف‏هایم برنمی‏دارم. برای این که شما جاهلید، یک مشت کودک هستید، نسبت به حقایق اسلام نابالغید. همین که آدم صدساله شد، معلوم نیست بلوغ پیدا کند. بلوغ به این است که به حقایق‏اسلام آگاهی پیدا کند. حقایق اسلام، تبلیغاتی نیست، بلکه واقعی است. هرکس به این حقایق نایل شد، متوجه می‏شود که گوهری که دنبال آن می‏گشته است همین است.

خاشعان

ایمان معنایش این‏است که مؤمنان از خدا می‏ترسند، از غیر خدا نمی‏ترسند. آنها متوجه‏اند. ولی ما از خدا نمی‏ترسیم، چون خبر نداریم عذاب او چگونه است. عذاب خدا، عذابی است که تمام عذاب‏های دنیا یک نمونه از آن نیست. عذاب خدا در عین این که عذاب است، ظلم نیست. خدا می‏گوید من برکاتم را از شما برداشتم،

بروید دنبال کارتان. نه خورشیدی، نه ماهی، نه هوایی، نه دریایی، نه عقلی، نه چشمی، نه دستی... اگر همه چیز از انسان گرفته شود، چه می‏شود؟ اگر یک چشم یا دستت درد بگیرد، همه جا را به هم می‏ریزی. معنای عذاب الهی این است که خدا رحمتش را به کلی از انسان بردارد. مگر این قابل تحمّل است؟ همان لحظه جهان به هم می‏ریزد.

خاشعان کسانی هستند که به معاد معتقدند و می‏دانند بعد از این نشئه در نشئه‏ای دیگر، دار جزاست. آن جادار حساب است. حرکت چشم هم شاید مورد حساب باشد. مگر می‏شود بی‏حساب باشد؟ اگر حساب باشد، آدم خیلی حواسش را جمع می‏کند. اگر می‏بینید صبح تا به شام برخی افراد، یا دروغ است، یا غیبت و یا تهمت، به خاطر این است که نمی‏ترسند، نمی‏فهمند خدایی هست. اگر بفهمد فردا یکایک اعمالش مورد مؤاخذه است که: چرا غیبت دیگران را کردی؟ چراتهمت زدی؟ چرا آبروی کسی را بردی؟ کنترل می‏شود. خوفی که از دستگاه خدا پیدا می‏شود، از تمام جهان پیدا نمی‏شود.1

پی نوشت:

1 ) درس سی و سوم و سی و چهارم از مباحث اخلاقی فقیه و عارف فقید آیة‏الله العظمی سید رضا بهاءالدینی، با تدوین و ویرایش اکبر اسدی .





[ جمعه 9 بهمن 1394  ] [ 4:41 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]