نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است
نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است
نماز، منتهای عروج و کمال بشریت است. عروج بشر این است. نه آن که مثل فضانوردان به فضا بروی و آسمانها را ببینی. اگر در همینجا، به جایی رسیدی که غیر خدا را عبادت نکردی؛ نه هوا و هوس خود را پرستش کردی و نه هواو هوس دیگران را، اگر از شیطان خود و از شیطان دیگران محفوظ بودی و فقط تکیهگاهت در عبودیت، حقتعالی بود، این صلات کبیر است و شما را به جایی میبرد که از تمام نفوس بشری بینیاز میشوید و فقط به حقتعالی احتیاج دارید. به وسیله این نماز، آگاهیهایی برای انسان پیدا میشود.
نماز برای این است که شما را پرواز دهند. چه کنیم که میگویید: ما این جا میخواهیم مشغول چلوکبابمان باشیم؟! تو بالاتر از این حرفها هستی که اسیر چلوکباب باشی! تو باید از این پروازی که انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا دارند، سهمی داشتهباشی؛ گمان نکن که آن پرواز، اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شویم، دست از تشریفات برداریم، دست از شرکمان برداریم و دست از این بت پرستی برداریم، میتوانیم از این پرواز سهمی داشته باشیم. گمان نکنید فقط اهل مکّه بتپرست بودند. ما هم اگر بندگی هوا و هوس را بکنیم، بتپرستیم. منتها بت ما، هوا و هوس ماست.
پیغمبراسلام فرمود: « قُرَّةُ عَیْنی فِیالصَّلوة»5؛ نماز نور چشم من است. آن صلات، صلات معراجی پیغمبر خداست، با آن صلات، در برابر شرق و غرب ایستاد و گفت: اگر ماه را در یک دستم و خورشید را در دست دیگرم قرار دهند، دست از حرفهایم برنمیدارم. برای این که شما جاهلید، یک مشت کودک هستید، نسبت به حقایق اسلام نابالغید. همین که آدم صدساله شد، معلوم نیست بلوغ پیدا کند. بلوغ به این است که به حقایقاسلام آگاهی پیدا کند. حقایق اسلام، تبلیغاتی نیست، بلکه واقعی است. هرکس به این حقایق نایل شد، متوجه میشود که گوهری که دنبال آن میگشته است همین است.
خاشعان
ایمان معنایش ایناست که مؤمنان از خدا میترسند، از غیر خدا نمیترسند. آنها متوجهاند. ولی ما از خدا نمیترسیم، چون خبر نداریم عذاب او چگونه است. عذاب خدا، عذابی است که تمام عذابهای دنیا یک نمونه از آن نیست. عذاب خدا در عین این که عذاب است، ظلم نیست. خدا میگوید من برکاتم را از شما برداشتم،
بروید دنبال کارتان. نه خورشیدی، نه ماهی، نه هوایی، نه دریایی، نه عقلی، نه چشمی، نه دستی... اگر همه چیز از انسان گرفته شود، چه میشود؟ اگر یک چشم یا دستت درد بگیرد، همه جا را به هم میریزی. معنای عذاب الهی این است که خدا رحمتش را به کلی از انسان بردارد. مگر این قابل تحمّل است؟ همان لحظه جهان به هم میریزد.
خاشعان کسانی هستند که به معاد معتقدند و میدانند بعد از این نشئه در نشئهای دیگر، دار جزاست. آن جادار حساب است. حرکت چشم هم شاید مورد حساب باشد. مگر میشود بیحساب باشد؟ اگر حساب باشد، آدم خیلی حواسش را جمع میکند. اگر میبینید صبح تا به شام برخی افراد، یا دروغ است، یا غیبت و یا تهمت، به خاطر این است که نمیترسند، نمیفهمند خدایی هست. اگر بفهمد فردا یکایک اعمالش مورد مؤاخذه است که: چرا غیبت دیگران را کردی؟ چراتهمت زدی؟ چرا آبروی کسی را بردی؟ کنترل میشود. خوفی که از دستگاه خدا پیدا میشود، از تمام جهان پیدا نمیشود.1
پی نوشت:
1 ) درس سی و سوم و سی و چهارم از مباحث اخلاقی فقیه و عارف فقید آیةالله العظمی سید رضا بهاءالدینی، با تدوین و ویرایش اکبر اسدی .