گریه در عبادت از خوف خدا
گریه در عبادت از خوف خدا
عبادتهای شبانه چیزی است که در سیره همه ی معصومین(علیهم السلام) وجود داشته است و تمامی آن بزرگواران بر آن اهتمام ورزیده اند. از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تا امام دوازدهم (عج) بر نماز شب اهتمام داشتند و بر انجام آن تأکید فراوان کرده اند. در سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که آن حضرت آن قدر بعد از نماز می گریست که جانمازش در اثر اشک چشم، ترمی شد. امام حسین(علیه السلام) در بیان سیره عبادی رسول خدا(صلی الله علیهو آله) فرموده اند: «وکان یبکی حتی یبتل مصلاه خشیه من الله عزوجل من غیرجرم؛(1) ایشان آن قدر از ترس خداوند عزوجل می گریست که جانمازش، خیس می شد در حالی که هیچ گناهی نداشت».
درباره امام علی(علیه السلام) نقل شدهاست که معاویه به ضرار - یکی از شیعیان علی بن ابی طالب(علیهم السلام)- گفت: سیره علی(علیه السلام) را برایم توصیف کن. عرض کرد: مرا از این کار معاف بدار. معاویه گفت: چاره ای نداری؛ باید رفتار او را توصیف کنی. ضرار وقتی خود را ناگزیر دید، بخشی از ویژگی ها و سیره عبادی آن حضرت را برای معاویه بیان کرد. و گفت: به خدا سوگند، من گواهی می دهم که او را در برخی زمان ها دیدم، هنگامی که شب پرده های تاریکی را گسترده و ستارگان غروب کردهبودند، محاسنش را به دست گرفته، مانند شخصی مارگزیده به خود می پیچید و همچون مصیبت زدگان گریه می کرد(2) و می فرمود: «آه من قله الزاد للسفر و وحشه الطریق؛(3) آه از کمی توشه برای سفر آخرت و ترس و وحشت این راه دور و دراز».(4)
ابودرداء می گوید: علی(علیه السلام) را دیدم که از مردم کناره گرفت و از دیده ها پنهان شد. او خود را در نخلستان پنهان کرد و من ویرا گم کردم و گمان بردم که به خانه رفته است. در این هنگام ناله حزینی به گوشم رسید که می گفت: «الهی ان طال فی عصیانک عمری و عظم فی الصحف ذنبی، فما انا مومل غیرغفرانک و لا انا براج غیر رضوانک؛(5) خدایا! عمرم در معصیتتو به سر آمد و پرونده اعمالم سنگین گشت، جز غفرانت امیدی برایم نیست و فقط به رضایت تو دل بسته ام». این نغمه محزون توجه مرا جلب کرد و به دنبال آن به جست و جو پرداختم تا دریافتم این صدا از علی(علیه السلام)است. علی(علیه السلام) در دل شب نماز گزارد و سپس به دعا و گریه پرداخت. می گفت:«الهی افکر فی عفوک فتهون علی خطئتی ثم اذکر العظیم من اخذک فتعظم علی بلیتی؛(6) در عفو و گذشتت می اندیشم، خطاها بر من آسان می گردد و آنگاه شدتو سختی حسابرسی ات را به یاد می آورم، اندوه و مصیبتم افزون می شود». سپس به گریه ادامه داد تا دیگر حس و حرکتی از او ندیدم. با خود گفتم: خواب بر علی(علیه السلام) غلبه کرده است، بروم و او را برای نماز صبح بیدار کنم. همین که نزدیک شدم، ناگاه دیدم چون چوب خشکیده بر زمین افتاده است. او را جنباندم، حرکت نکرد. بدنش را جمع کردم جمع شد. با خود گفتم: «انا لله و اناالیه راجعون». به خدا سوگند علی بن ابی طالب(علیهم السلام) از دنیا رفته بود. با شتاب به خانه علی(علیه السلام) رفتم تا خبر مرگش را برسانم. ماجرا را با فاطمه (علیهاالسلام) در میان گذاشتم. فاطمه (علیهاالسلام) فرمود: «هیوالله الغشیه التی تأخذه من خشیه الله تعالی؛(7) به خدا سوگند، این حالتی است که از خوف خدا به علی(علیه السلام) دست داده است».
درباره امام حسنعسکری(علیه السلام) نیز نقل شده است: روزی شخصی بر آن حضرت گذر کرد و دید که او در کنار کودکان در حال گریه است. آن مرد گمان کرد به خاطر نداشتن اسباب بازی گریه می کند، گفت: برایت اسباب بازی تهیه می کنم. حضرت فرمود: نه، ما را برای بازی نیافریده؛ عرض کرد برای چه آفریده است؟ فرمود: برای دانش و پرستش. گفت: از کجا این را می گویی؟ فرمود: زیرا خداوند می فرماید: (افحسبتم انما خلقناکم عبثا)؛(7) آیا پنداشتید شما را بیهوده آفریدیم!
گفت: آخر تو را گناهی نیست در حالی که کودک هستی فرمود: از من دور شو، مادرم را دیدم که با چوب های بزرگ و کوچک آتش می افروخت، ولی موفق نمی شد تا آن که از چوب های کوچک استفاده کرد و من می ترسم از چوب های کوچک جهنم باشم.(9)
پی نوشت ها:
1. سنن النبی، ص86.
2. «والله فأشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه و قد أرخی اللیل سدوله و غارت نجومه، قابضا علی لحیته یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین».
3. محجه البیضاء، ج4، ص187.
4. راه روشن (ترجمه محجه البیضاء)، ج4، ص223.
5. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص124؛ دانشنامه علوی، ج4، ص278.
6. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص124؛ دانشنامه علوی، ج4، ص278.
7. همان.
8. مؤمنون، آیه ی 115.
9. زندگانی امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص19.