بلال آرزو داریم برایمان امشب وقت سحر اذان بگویی

بلال آرزو داریم برایمان امشب وقت سحر اذان بگویی

96186597078778511951.jpg;


بلال در مدتی که ساکن شام بود در خواب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید که به او فرمود: ما هذه الجفوة یا بلال؟! این جفا چیست که بر ما روا می‏داری، چرا یک بار هم به زیارت ما نمی‏ آیی؟
بلال اندوهگین از خواب جست سوار بر مرکب، راهی مدینه شد و یکسره کنار مرقد پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و شروع کرد به گریه کردن و خاک بر فرق خود ریختن. در همین هنگام چشمش به امام حسن و امام حسین (علیه السلام) افتاد، آن دو را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن.
امام حسن و امام حسین (علیه السلام) فرمودند: بلال آرزو داریم برایمان امشب وقت سحر اذان بگویی. سحرگاه بلال بر بام مسجد رفت و شروع کرد به گفتن اذان. همین که گفت: الله اکبر، الله اکبر (خاطرات ایام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مردم مدینه تازه شد) و صدای گریه و ناله از هر سو بلند شد. وقتی گفت اشهد ان محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) زنان از خانه ‏ها بیرون ریختند. روزی پر گریه و اندوه بارتر از آن روز مدینه به خود ندیده بود.(1)

1) این روایت از بهجه المقال است، ص 423، اما محدث قمی در تحفة الاحباب (لفظ بلال) از سبط بن جوزی عین همین روایت را نقل کرده است.

منبع:

اذان و اقامه در اسلام

نویسنده : موسی خسروی





[ پنج شنبه 22 بهمن 1394  ] [ 7:58 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]