اذان گو را در حال اذان شهید کردند
اذان گو را در حال اذان شهید کردند
در اعلام الوری مینویسد(1) عروة بن مسعود ثقفی از اهالی طائف (قبل از این که وارد مدینه شود در بین راه فتح مکه)(2) مسلمان شد و خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و اجازه خواست تا به طائف برگردد و مردم را به اسلام دعوت کند.(3) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: میترسم ترا بکشند. عروه گفت: اگر من خواب باشم آنها بیدارم نمیکنند. (منظورش این بود که چنان مرا دوست دارند که هرگز این کار را نخواهند کرد). اجازه بازگشت به طائف را گرفت. پس از ورود به طائف، مردم را به اسلام دعوت کرد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد. ولی اهالی طائف نپذیرفتند و در مقابل، نسبت به دعوت او کارشکنی کردند.
سحرگاهی عروه در ایوان منزل خود ایستاده بود و شروع به گفتن اذان نمود. شهادتین را بر زبان جاری کرد اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمداً رسول الله گروهی با آمادگی قبلی از اطراف او را تیر باران کردند. عروه که هدف تیرها قرار گرفت، از دنیا رفت. چند ماه از شهادت عروه گذشت، گروهی در حدود پانزده نفر از اشراف و بزرگان طایفه ثقیف وارد مدینه شدند تا اسلام خود را اظهار نمایند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد، در مسجد برای آنها خیمه زدند و خالد بن سعید بن عاص را مأمور پذیرایی از آنها کرد، رسول خدا شبها با آنها ملاقات میکرد و واسطه این ملاقات خالد بن سعید بود. هر خوراکی که از خانه پیامبر، برای آنها میبرد تا خودش از آن غذا نمیخورد، واقد بن ثقیف و میهمانان نمیخوردند. ضمن مذاکراتی که طی چند روز در میان بود، آنها دو مطلب از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست کردند، یکی آن که پس از اسلام آوردن، سه سال بتخانه لات را ویران نکنند. دوم این که از نماز خواندن معارف باشند. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خواسته آنها تن در نداد و حتی حاضر نشد برای یک ماه هم از شکستن بتخانه صرف نظر کند، گفتند: ما را از نماز خواندن و اینکه بتها را به دست خود بشکنیم معاف دار. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از این که بتها را به دست خود بشکنید، معاف میدارم و دیگری را برای شکستن بتها گسیل میدارم ولی لا خیر فی دین لا صلوة فیه اما دینی که نماز نداشته باشد فایدهای ندارد.
نمایندگان ثقیف تن به نماز خواندن دادند و مسلمان شدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها نوشتهای داد و عثمان بن ابی العاص را که از همه جوانتر بود بر آنها امیر ساخت، زیرا او در یاد گرفتن احکام اسلام و آیات قرآن شوق و ذوق بیشتری نشان میداد و مغیرة بن شعبه را به همراه ابوسفیان برای ویران ساختن بت خانه لات مأمور ساخت.
طایفه بنی مغیره یعنی بنی معتب که میترسیدند مبادا مغیرة بن شعبه هم مثل عروة بن مسعود کشته شود، در خراب کردن بت خانه به کمک مغیره شتافتند و از او حفاظت میکردند. پس از درهم شکستن بت خانه، اموالی که متعلق به لات بود جمع آوری کردند و به درخواست ابو ملیح فرزند عروة بن مسعود (مؤذن شهید) و کسب اجازه از پیامبر، آن اموال را صرف پرداخت قرض عروة بن مسعود ثقفی و اسود بن مسعود کردند. ولی پسر اسود بنام قارب بن اسود برای این که پدرش مشرک از دنیا رفته بود این تقاضا را کرد.(4)
1) اعلام الوری، ص 78 و 77.
2) از تاریخ کامل ابن اثیر) ج 2 است.
3) عروة بن مسعود ثقفی یکی از آن دو نفری است که در سوره زخرف آیه 31 و قالو لو لانزل هذا القران علی رجل من القریتین عظیم چرا این قرآن بر یکی از دو فرد بزرگ این دو شهر (مکه و طائف) نازل نشد که آن دو نفر طبق تفسیر بیشتر مفسرین ولید بن مغیره از مکه و عروة بن مسعود ثقفی از طائف بود. عروة بن مسعود همان کسی است که در صلح حدیبیه میانجی بین قریش و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او گفت من پادشاهان و فرمانروایان زیادی دیدهام اما هیچ فرمانروایی را ندیدهام به اندازه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یارانش او را احترام کنند.
4) سیره ابن هشام، ص 182، کامل ابن اثیر، ج 2، ص 187.