لبخند پيامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه نماز جمعه
لبخند پيامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه نماز جمعه
آثار خشكسالي و قحطي بر مدينه سايه افكنده بود. خطر فقر و تهيدستي و كمبود مواد غذايي همه مردم را تهديد ميكرد. روزي در اين شرايط، پيامبر(ص) خطبة نماز جمعه را ميخواند، مردي از حاضران در وسط سخنراني آن حضرت برخاست و گفت :
« بر اثر قحطي، حيوانات و زنها به هلاكت رسيدند، از درگاه خدا بخواه تا باران رحمتش را بر ما ببارند.»
پيامبر (ص) همان لحظه دستهايش را به سوي آسمان بلند نمودو دعا كرد.
انس بن مالك گويد:
آسمان مانند شيشه صاف بود، پس از دعاي پيامبر از هر سو باد وزيد، سپس پارههاي ابر بر بالاي آسمان مدينه ظاهر شدند و به هم پيوستند و بارندگي شروع شد و تا جمعة آينده ادامه يافت. شدت بارندگي و ادامة آن باعث گرديد كه خانههاي ما در خطر ويراني قرار گيرد. روز جمعه فرار رسيد و پيامبر اسلام (ص) مشغول خطبة نماز جمعه بود؛ همان مرد ( كه در جمعة قبل از قحطي سخن گفت و از پيامبر (ص) خواست دعا كند) اين بار برخاست و گفت :
« اي رسول خدا! خانه هايمان خراب شد و قافله ها در بيابانها به گل نشستند، از خدا بخواه بارانش را قطع كند.»
پيامبر (ص) لبخند زد و چنين دعا كرد:
« خدايا بارانت را بر اطراف مدينه بباران، نه بر خود ما»
طولي نكشيد كه هواي مدينه صاف شد و باران بر اطراف مدينه باريد.
الفقه علي مذاهب الخمسه