خشوع، تواضع قلبي يا جسمي؟
خشوع، تواضع قلبي يا جسمي؟
در باب «خشوع»، در تفاسیر و کتب لغت، به تعابیر مختلفی برميخوریم؛ برخی آن را تواضع و فروتنی جسمانی میدانند مانند: مفردات راغب. برخی تنها آن را تواضع قلبی و درونی، و عدهای دیگر آن را قلبی و جسمي معرفی میکنند. در این مجال تنها به طرح سه نظر بسنده کرده و سپس نتیجه گیری مينماییم.
تفسیر مجمع البیان، روایتی را نقل ميکند که پیامبر اکرم(ص)، مردی را دید که در حال نماز، با ریشش بازی ميکرد، ایشان فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ(1)؛ اگر او قلبش خاشع بود، هر آینه اعضاء و جوارحش خاشع ميگشت.»
صاحب مجمع چنین نتیجه ميگیرد: «این روایت دلالت دارد بر اینکه خشوع در نماز، هم به وسیله قلب است و هم جوارح. خشوع با قلب آن است که قلبش را از غیر نماز خالی کند و از غیر آن اعراض نماید و همتش را برای نماز قرار دهد و غیر از عبادت و معبود چیزی در قلبش نباشد. و خشوع اعضاء و جوارح عبارت است از چشم را پایین انداختن و فرو نهادنش و توجه به چیزی و کسی که در اطراف است نکردن واز کارهای عبث و بیهوده خودداری نمودن.» (2)
در تفسیر المیزان آمده که خشوع عبارت است از تأثیر خاصی که به افراد مقهور دست ميدهد؛ افرادی که در برابر سلطانی قاهر قرار گرفتهاند؛ به طوری که تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جای دیگر قطع شده است. و ظاهراً این حالت، از صفات قلب و حالت درونی است که با نوعی عنایت به اعضاء و جوارح نسبت داده میشود مانند این آیه: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن»(3)؛ «و صداها برای خدا خاشع و ترسان گردید.» که در آن، خشوع را به صدا نسبت داده است. (4)
در تفسیر اثناعشری نیز چنین آمده:« لفظ «خشع» در لغت به معنای اقبال قلب است، و برخی خشوع را از صفات قلب شمردهاند. مسلم است وقتی قلب که رئیس و مدیر اعضاء است، اگر توجه تام به نماز یابد، هر آینه این خشوع، به اعضاء و جوارح سرایت کرده و آنها نیز خاشع ميگردند.» (5)
در حدیث قدسی آمده است که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد: «يَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِي مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعَ فِي ظُلَمِ اللَّيْلِ وَ ادْعُنِي فَإِنَّكَ تَجِدُنِي قَرِيباً مُجِيباً(6)؛ ای فرزند عمران! خشوع را از قلبت و خضوع را از بدنت و اشک را از چشمانت، در تاریکیهای شب، برای من قرار بده و مرا بخوان! که مرا نزدیک و اجابت کننده ميیابی.»
در این حدیث شریف، خشوع به قلب و خضوع به بدن نسبت داده شده؛ در نتيجه خشوع مربوط به حالت درونی و قلبی است؛ ولی آثار آن در بدن، ظاهر و به صورت خضوع آشکار ميگردد.
خضوع اگر حقیقی باشد؛ نه از روی ریا، حکایت از خشوع درونی دارد و چنانچه گاهی خشوع به بدن یا حالات ظاهری مانند صوت نسبت داده شده، از باب ارتباط آن وضعیت ظاهری با حالت و رویداد درونی است.
(1) ارشاد القلوب الی الصواب، شیخ حسن دیلمی، شریف رضی، قم، چ اول، 1412 ق، ج 1، ص116.
(2) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسي، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 7، ص 158.
(3) طه/ 108.
(4) الميزان في تفسير القرآن، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چ پنجم، 1417 ق، ج 15، ص8.
(5) تفسیر اثناعشری، حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، انتشارات میقات، تهران، چ اول، 1363 ش، ج 9، ص 109.
(6) بحار الانوار الجامعه لِدرر اخبار الائمۀ الاطهار، علامه مجلسی، اسلاميه، تهران، چ مكرر، ج 67، ص 15 و 16.