با اجازه شما به مسجد می روم، نمازم را می خوانم و برمی گردم

با اجازه شما به مسجد می روم، نمازم را می خوانم و برمی گردم

47938537633986068415.jpg;

به نماز اول وقت اهمیت می داد. شب عروسی، میهمان ها نشسته بودند که صدای اذان به گوش رسید. احمد که با لباس دامادی کنارم نشسته بود، خیلی مؤدبانه گفت با اجازه شما به مسجد می روم، نمازم را می خوانم و برمی گردم. در مقابل چشمان حیرت زده مهمان هایی که هنوز ایشان را نمی شناختند، بلند شد، وضو گرفت و به مسجد رفت. وقتی به مجلس عروسی برگشت نمازش را به جماعت خوانده بود. 1


1. عباس میرزایی، احمدآقا، ص 18. خاطره طاهره علوی از شهید احمد عبداللهی.





[ جمعه 30 بهمن 1394  ] [ 8:16 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]