نکته مهم در اسرار باطنی نماز

نکته مهم در اسرار باطنی نماز

http://file.tebyan.net/a433b6090c/1.jpg

از یحیی بن معاذ رازی، مکنی به ابو زکریا، یکی از مشایخ طریقت قرن سوم هجری قمری منقول است: که اقسام و انواع طاعاتی که موصل و رساننده است بنده را به اصل سعادت اخروی، بسیار است. اما مجموع آنها به دو درجه بازگردد: بدنی، مالی.
و افضل قسم اول که عبادت بدنی است، نماز است که قیام به ادای حقیقت حقوق این قسم، جز از ارباب قلوب متصور نشود. زیرا که حقیقت نماز، مناجات است با حضرت صمدیت. کما قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): الصلوة مناجاة الرب و مناجات مخاطبه بود و مخاطبه معروف مطلق، از عارف کامل محقق، درست آید قیام و قرائت و رکوع و سجود و تشهد و تکبیر و تسلیم، صورت ارکان ظاهر نماز است و این صورت را روحی و این ظاهر را سری و معنائی باید، تا آن حقیقت که مطلوب است حاصل آید.
ای عزیز! حقیقت نماز، قدامه نار (آتش دیرینه) عنایت است که از مشعل انوار هدایت، در دل مخصوصان؛ عنایت ازلی می‏افروزد که: الصلوة نور قلب المؤمن تا مصلی محقق به واسطه شعله ضیای آن، معنی انعکاس انوار جبروتی را در مراتب ملکوتی، مشاهده می‏کند و رقوم آیات اسرار سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم سوره فصلت آیه 53 را، از صفحات اوراق کائنات می‏خواند تا آنگاه که سوابق جذبات، از بودای کرم، استقبال حال او کند. و کون صغری و کبری را شواهد و دلائل در کتم عدم اندازد و خاشاک وجود تعینات و همی را، به آتش فنا بسوزد، و بی زحمت اثقال وجود حدوث براق همت، در فضای ساحات عالم جبروت راند. و در مطالعه سبحات انوار جمال و جلال معبود، از رؤیت ظلمات تکلیف رسوم عبادت عابد، فانی گردد.
این چنین نماز گزارنده که شنیدی، کی برابر بود با غافلی که باظلمات هوا و هوس نفسانی و کدورات وساوس شیطانی، سر بر زمین می‏نهد و برمی‏دارد. و از سر رسم، قیامی و رکوعی می‏آورد و فاتحه‏ای به غفلت می‏خواند.
ای عزیز! از فاتحه یک آیه این است: ایاک نعبد و ایاک نستعین تو را پرستیم و از تو یاری خواهیم پس چون تو هوا و نفسی را پرستی، و بندگی به فرمان شیطان کنی و در کارها، یاری و مراد و مال از خزینه طلبی این آیت خواندن از تو دروغ بود، و دروغ در شرع حرام است، خاصه دروغ بر حق. و آیه و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً سوره انعام آیه 21 بیان این معنی می‏کند و چون این مقدمات معلوم کنی، بدانیکه عامه خلق از حقیقت و اسرار نماز بی خبرند.
روشن‏تر بیانی می‏خواهی گوش دار: ای عزیز!قیام به ادای حقوق اسرار نماز، از قومی درست آید که چون قصد مقام عبودیت کنند، نقوش وجود کائنات از لوح تقصیر خود محو کنند و به آب ترک ماسوی الله دستها بشویند. و به شراب طهور ذکر، مضمضه کنند. و به روائح نفخات ربانی استنشاق کنند و رذائل اخلاق بشری را به استنشاق، طرح کنند و به آب حیات حیا روی بشویند و به زلال توکل، غسل مرافق کنند و از ینبوع ذلت و افتقار مسح سر کشند و اقدام سعی به آب استقامت مسح کنند و در استقبال کعبه، روی دل به قبله حقیقی آرند و در نیت تحریم عهود مخاطبات روحانی، تجدید کنند و در تکبیر، پستی ذرات موجودات را در اشعه آفتاب کبریا، محو ببینند و در رفع یدین، تعلقات اوهام فساده و تصورات باطله را، پس پشت اندازند. و در سبحانک اللهم و بحمدک به جناح تنزیه، در فضای عالم قدس طیران کنند و در تعویذ پناه به حصن عصمت فاطر کائنات گیرند و در) بسم الله بدایت صبح دولت عاشقان، از مشرق، عنایت، طلوع کند و در الحمدلله سریان افضال و انعام حضرت نامتناهی، در مظاهر مراتب علویات و سفلیات مشاهده افتد و در الرحمن الرحیم دریای رأفت و رحمت بیکران بیند که در جداول اعیان وجود، روان گشته پس سفینه وجود این طایفه، در تلاطم امواج اسرار بحر احدیت غرق گردد. و بحر ازل با بحر ابد، آمیزد و حقیقت مالک یوم الدین آشکار گردد. پس سباحان قضا، آن غرق شدگان دریای وحدت را، به کمند تقدیر، به ساحل تکلیف کشند، پس کمر عبودیت بر میان جان بندند تا ایاک نعبد گفته آید. پس مشرفان عالم اسباب عظم، اثقال امانت تکلیف را، بر نظر آن سوختگان بادیه فراق عرضه دهند. بلبل زبان حال ایشان به استمداد عنایت حضرت لایزال و ایاک نستعین سرائیدن گیرد. چون روح بزرگ را که عنقای فضاحت ساحات لاهوتی است، از قعر چاه طبیعت، نظر بر مراتب درجات سالکان بارگاه حضرت ذوالجلال افتد، که در معراج ترقی، عروج می‏کند، خواطف طمع فضل وی را دریابد و اهدنا الصراط المستقیم ناطق وقت شود. پس از ندیمان مجلس انس، که در عالم ارواح، شراب خطاب الست با هم می‏خورند، یادآرند و صراط الذین انعمت علیهم بگویند. این مردودان بیچاره مهجور و مطرودان سرگشته مبتور را بینند، برکنار بساط قبول، محروم مانده، و در ظلمات تیه غفلت گم گشته، غیر المغضوب علیهم ولاالضالین گفته آید.
ای عزیز! نمی‏دانم از این سخنان چه فهم خواهی کرد، اگر در همه عمرت، یکبار اینچنین فاتحه خواندن دست دهد، گوی دولت از میدان مسابقت مبارزان صفوف ولایت بردی وبه آنجا که باید برسی، رسیدی.

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد؟ - نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد.
اگر به آب ریاضت برآوری غسلی؟ - همه کدورت دل را صفا توانی کرد.
ز منزلات هوس گر برون نهی قدمی - نزول در حرم کبریا توانی کرد.
اگر ز هستی خود، بگذری یقین می‏دان - که عرش و فرش و فلک، زیر پا توانی کرد.
ولیک این عمل رهروان چالاک است - تو نازنین جهانی کجا توانی کرد.
نه دست و پای امل را فرو توانی بست - نه رنگ و بوی جهان رارها توانی کرد.
چو بوعلی ببر از خلق و گوشه‏ای بنشین - مگر که خوی دل از خلق وا توانی کرد.

منبع: کتاب اسرار نماز ملا محسن فیض کاشانی





[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 2:56 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]