درب اژدها در مسجد کوفه
درب اژدها در مسجد کوفه
جابر از امام باقر علیهالسلام نقل میکند: روزی امیر مومنان علی علیهالسلام در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود، ناگهان مردم دیدند: اژدهائی از یکی درهای مسجد، وارد شد مردم خواستند، او را بکشند، علی علیهالسلام کسی فرستاد که دست نگهدارند، مردم از کشتن او، خودداری کردند، و او سینه کشان، خود را به پای منبر رساند، و برخاست و روی دمش ایستاد و به امیر مؤمنان علیهالسلام سلام کرد، حضرت اشاره کردند که بنشیند، تا خطبه تمام شود، پس از خطبه، به او فرمود:
تو کیستی.
او گفت: من عمر بن عثمان، فرزند خلیفه شما بر طایفه جن هستم، پدرم از دنیا رفت و به من وصیت کرد، تا به حضور شما بیایم، و رأی شما را بدست آورم، تا چه دستور بفرمائید.
امیر مؤمنان علیهالسلام او را به تقوی و پرهیزگاری سفارش نمود، و او را به عنوان جانشین پدرش، منصوب نمود، او را خداحافظی کرد و رفت..(1)
جالب اینکه از این جریان به بعد، آن دری که آن، اژدها از آن وارد مسجد شد، به عنوان باب العثمان (در اژدها) نامیده شد که یادآور، این خاطره عجیب بود، نقل میکنند: وقتی که بنیامیه روی کار آمدند (برای ازدیاد بردن این حادثه) مدتی فیلی را در کنار آن در، بستند، و کم کم آن در را به عنوان باب الفیل (در فیل) نامیدند، و خواستند با این دسیسه، فضائل علی علیهالسلام را از خاطرهها، محو کنند.
داستانها و حکایتهای مسجد نویسنده : غلامرضا نیشابوری