مسجد پیامبر (ص) چرا ناگهان خلوت شد؟
مسجد پیامبر (ص) چرا ناگهان خلوت شد؟
قحطی و کمبود غذا را فرا گرفته بود، گرسنگی و تهی دستی، فشار سختی بر مردم مدینه وارد ساخته بود، در این صورت اگر کاروانی آذوقه و غذا به مدینه میآوردند، روشن بود که مردم از هر سو هجوم میآوردند تا برای خود غذا تهیه کنند، و معمول بود وقتی کاروان تجارتی میآمد مردم مشتاق، طبل کوبان به استقبال آن میرفتند. دختران از خانهها بیرون آمده، صف می کشیدند و طبل ها را به صدا در میآوردند.
روز جمعه بود، مسلمانان برای نماز جمعه پشت سر پیامبر صلیالله علیه وآله جمع شدند و پیامبر صلیالله علیه وآله مشغول ایراد خطبههای نماز جمعه شد.
خبر آمد که یک قافله تجارتی به مدینه آمده است (یا دحیه کلبی از سفر تجارتی شام به مدینه آمده است)(1)مسلمانان برای تهیه طعام از مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر (8یا 11یا 12یا 40نفر) پیامبر (ص) ماندند، مسلمانان فکر میکردند که اگر دیر بجنبید، دیگران طعام را تمام کرده و برای آنها چیزی باقی نمیماند، پیامبر صلیالله علیه وآله فرمود:
سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد میرفتند، و کسی در مسجد نمیماند آتش (قهر الهی) سراسر بیابان را فرا میگرفت و شما را به کام خود فرو میکشید و به نقل دیگر فرمود: اگر اینها نمیماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها میبارید.
در این وقت بود که آیه 11 سوره جمعه نازل گردید:
و اذا راو تجاره اولهواً انفصوالیها وترکوک قائماًقل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین.
یعنی:و چون تجارتی ببینند یا آهنگ (طبلی بشنوند) به سوی آن بشتابند و تو را (ای پیامبر) تنها ایستاده بگذارند، بگو آنچه نزد خداست از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان میباشد (2)
داستانها و حکایتهای مسجد -163 داستان جالب و خواندنی پیرامون مسجد
نویسنده : غلامرضا نیشابوری
1) طبق نقل دیگر دحیه کلبی تاجری بودکه میرفت شام، گندم و آرد و جو و...به مدینه میآورد و وقتی کاروان او به مدینه میآمد، طبل میکوبید تا مردم از آمدن کاروان مطلع گردند (نورالثقلین ج5ص329)
2) اقتباس از تفسیر کشاف جلد 4 ص 329 (باید توجه داشت که هنگام این جریان، هنوز دحیه کلبی مسلمان نشده بود)