چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات

چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات

http://file.tebyan.net/a433b6090c/68323983033099517139_thumb.jpeg.png

إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً *إِلاَّ الْمُصَلِّينَ *الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. [1]

انسان حریص و كم طاقت آفریده شد هنگامی كه بدی به او رسد بی‌تابی می‌كند، و هنگامی كه خوبی به او برسد مانع دیگران می‌شود، مگر نمازگزاران ، آنها كه نمازها را پيوسته بجا مى‏آورند.

بعد از ذكر گوشه‌ای از عذابهای قیامت به ذكر او صاف افراد بی‌ایمان و در مقابل آنها مؤمنان راستین می‌پردازد تا معلوم شود چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات.

نخست می‌فرماید:
انسان حریص و كم طاقت آفریده شده است (انّ الانسان خلق هلوعاً).
هنگامی كه بدی به او برسد بسیار جزع و بیتابی می‌كند (اذامسّه الشّرّ جزوعاً).

هنگامی كه خوبی به او رسد از دیگران دریغ می‌دارد (و اذامسّه الخیر منوعاً).

جمعی از مفسران و از باب لغت (هلوع) را به معنی حریص و جمعی به معنی كم طاقت تفسیر كرده‌اند بنابر تفسیر اول در اینجا به سه نكته منفی اخلاقی در وجود اینگونه انسانها اشاره شده حرص و جزع و بخل بنابر تفسیر دوم به دو نكته جزع و بخل زیرا آیه دوم و سوم تفسیری است برای معنی (هلوع).

این احتمال نیز وجود دارد كه در معنی در این واژه جمع باشد، چرا كه این دو وصف لازم و ملزوم یكدیگرند، آدمهای حریص غالباً بخیلند، و در برابر حوادث كم تحمل و عكس آن نیز صادق است.

در این آیه اشاره به سه نكته منفی اخلاقی اشاره شد. [2]

ان الانسان خلق هلوعا

انسان حریص و كم طاقت آفریده شده است.

كلمه‌ (هلوع) صفتی است كه از ماده (هاء‌ ـ لام ـ عین) و مصدر (هلع) بفتح هاء و لام كه به معنای شدت حرص است اشتقاق شده است. [3]

هلوع كسی است كه هنگام برخورد با ناملایمات بسیار جزع می‌‌كند و چون به خیری می‌رسد از انفاق به دیگران خودداری می‌كند.

شكل ظاهری و باطنی انسان

در اینجا سؤال یا سؤالهائی مطرح می‌شود كه اگر خداوند انسان را برای سعادت و كمال آفریده چگونه در طبیعت او شر و بدی قرار داده است،‌و انگهی آیا ممكن است خداوند چیزی را با صفتی بیافریند و سپس آفرینش خود را مذمت كند؟

و از همه اینها گذشته قرآن در آیه 4 سوره تین صریحاً می‌گوید: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ما انسان را با بهترین صورت و ساختمان آفریدیم، مسلماً منظور این نیست كه ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است بلكه كل خلقت انسان به صورت احسن تقویم است و همچنین آیات دیگری كه مقام والای انسان را می‌ستایند این آیات با آیه مورد بحث چگونه سازگار است.

پاسخ همه این سؤالات با توجه به یك نكته روشن می‌شود و آن این است كه خداوند نیروها و غرایز و صفاتی در انسان آفریده است كه اینها بالقوه وسیله‌ تكامل و ترقی و سعادت او محسوب می‌شوند، بنابراین صفات و غرایز مزبور ذاتاً بد نیست، بلكه وسیله‌ای است،‌ امّا هنگامی كه همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد و از آن سوء استفاده شود مایه‌ نكبت و بدبختی و شر و فساد خواهد بود.

فی المثل، همین حرص نیرویی است كه به انسان اجازه نمی‌دهد به زودی از تلاش و كوشش باز ایستد. و با رسیدن به نعمتی سیر شود این یك عطش سوزان است كه بر وجود انسان مسلّط است. اگر حرص در علم در مسیر تحصیل علم و دانش به كار افتد و انسان حریص در علم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بی‌قرار علم باشد مسلماً مایه‌ كمال او است، اما اگر آن در مسیر مادیات به كار افتد مایه شر و بدبختی و بخل می‌گردد.

به تعبیر دیگر این صفت شاخه‌ای از حبّ ذات است و می‌دانیم حبّ ذات چیزی است كه انسان را به سوی كمال می‌فرستد اما اگر در مسیر انحرافی واقع شود به سوی انحصار طلبی و بخل و حسد و مانند آن پیش می‌رود. [4]

حرص در اصل یك مایه فطری و یك سرمایه الهی در وجود تمام انسانها است. اگر وجود انسان خالی از حرص بود، بدون تردید دنبال هیچ برنامه‌ای نمی‌رفت و برای جلب هیچ خیری و دفع هیچ شری قدم برنمی‌داشت.

پيام‏ها: [5]

1- نشانه حريص بودن دو چيز است: جَزَع به هنگام سختى و بُخل به هنگام كاميابى. «هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»

2- ريشه بسيارى از ناهنجارى ‏ها، حرص و بخل است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً

3- انسان بسيار كم ظرفيّت است، با تماس با سختى فرياد مى‏زند و بخل مى ‏ورزد.مَسَّهُ‏ ... مَسَّهُ‏

4- راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است. خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ‏

5- طبع مادّى انسان به سوى حرص و بخل ميل دارد و نماز و ياد خدا آن را مهار مى ‏كند. إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ‏

6- انسان بدون نماز مضطرب است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ‏

7- آثار نماز در گرو مداومت بر آن است. «الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»
_____________________________________
[1]
- معارج /19 تا 23
[2] - تفسیر نمونه 25، 27.
[3] - المیزان، ج 20، ص 135.
[4] - نمونه، ج 25 ـ ص 29.
[5] - تفسير نور(10جلدى)، ج‏10، ص:216و217





[ یک شنبه 9 اسفند 1394  ] [ 8:58 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]