شرط داماد شدن

شرط داماد شدن

http://file.tebyan.net/a433b6090c/76943903647935338885_thumb.jpeg.png

شهيد بهشتي درباره حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا شيخ ابراهيم رياضي فرمود: «خدا آقاي شيخ ابراهيم رياضي را رحمت كند؛ ايشان از فضلاي برخاسته از قم بود، عالمي ارزنده، خادم و مردمي بود».
يكي از ارادتمندان ايشان مي‌گويد: «ايام جواني به بطالت و سستي گذشت و حسرت و افسوس آن باقي ماند. بي‌همتي و فريب شيطان از من انساني بي‌قيد و گريخته از زيبايي‌هاي دين ساخته بود. اهل نماز و نياز نبودم. يكي از روزها گوشه خيابان ايستاده بودم كه شيخ ابراهيم رياضي از آنجا عبور مي‌كرد. او سر به زير داشت و چون روبه‌روي من رسيد، نگاهي به من انداخت. من بي‌اختيار، سلامي خشك از دهانم پريد، اما شيخ همين سلام بي‌رمق را آغاز يك ارادت كرد و زلالي از معرفت به جانم سرازير ساخت. او از رفتن باز ايستاد. به گرمي جواب سلام مرا داد و پيش من آمد، احوال‌پرسي گرمي كرد؛ چنان‌كه گويي هيچ غربت و بيگانگي بين من و او نيست. پس از آن، سر سخن را با من باز كرد و نقطه آغازيني را كه هدف گرفت، بسيار حساس بود. به من گفت: زن داري؟ گفتم: نه. گفت: چرا زن نمي‌گيري؟ با همان آداب و لحن كلام پرسه‌زنان ولگرد گفتم: كي به ما زن مي‌ده؟ گفت: يك دختر خوب سراغ دارم؛ مي‌خواهي بروي مقدمات آن را آماده كني تا آن را براي تو عقد كنم؟
باورم نمي‌شد، اما او جدّي مي‌گفت. خوب نيز نفهميدم كه در خشت خام جان من چه ديد كه ديگران در آينه انسانيتم نديدند. با اين حال، بي‌ميل نبودم و رضايت خود را به او فهماندم. ايشان گفتند: خانه مدير برويد و دخترش را خواستگاري كنيد. بعد از انجام مقدمات مرا خبر كنيد تا بيايم خطبه عقد را بخوانم.
ـ مدير مدرسه اسلامي نجف‌آباد؟
برايم بسيار غيرمنتظره بود كه كسي چون من به خواستگاري دختر مدير برود. در افكار خود غرق بودم كه شيخ مهلتي نداده، راهش را گرفت و رفت. به هر حال، با هماهنگي، از دختر مدير خواستگاري كرديم و آنان به پشتوانه شيخ، ما را پذيرفتند، ولي شرط كردند كه هرگز نماز داماد ترك نشود و دوم اينكه لب به شراب نزند. پذيرش اين دو شرط ابتدا از طرف شيخ به نيابت از من و به قصد تعليم من و بعد هم از طرف خودم انجام شد. پس از آن روز شراب‌خواري را كنار گذاشتم و اولين سجده‌ها را به درگاه بي‌نياز بردم. اين عمق عمل خالص و تأثير نَفَس پاك يك مرد الهي بود كه با قلوب آماده چنين مي‌كرد».1

1. صادق حسن‌زاده، كليد بهشت، ص 21.




[ جمعه 14 اسفند 1394  ] [ 11:16 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]