اذان گوى شهید

09667213534659415301.jpg
 
 
اذان گوى شهید
 
شهادت دثار اسلام، اذان، به نماز، دعوت مى كند. شهادت، نماز را به پا مى دارد، اذان، راهنماست. شهادت، پشتیبان است. آن كه اذان مى گوید، رسید سعادت را اعلام مى كند و آن كه شهادت یابد، یافتن سعادت را اعلام مى دارد.
حجاج جعفى، به هر دو رسید؛ هم اذان گفت و هم شهادت یافت. در راه، براى حسین اذان گفت، در كربلا، براى حسین اذان گفت؛ روز آسایش، اذان گفت، روز رنج، اذان گفت، در غم و رنج، با حسین هم گام بود. در سعادت و شهادت، با حسین شریك شد. سال ها در كوفه بزیست و از یاران على بود و افتخار حسن سابقه را دارا بود. وقتى كه شنید كه حسین، یزید را شایسته حكومت اسلام ندانسته، با پسر عمویش، یزید جعفى، از كوفه بیرون شد و آهنگ كوى حسین كرد. در مكه به حضورش شرفیاب گردید. در راه خدا قدم برداشت، در خانه خدا به ولى خدا ملحق گردید و در خدمتش به سوى شهادت رهسپار شد. دو عمو زاده، عروس شهادت در آغوش كشیدند. هر كدام عروسى داشتند كه زیباتر از دگرى بود. در راه كربلا به نمایندگى از سوى حسین، به سوى عبیدالله جعفى رفتند. عبیدالله و حجاج، هر دو از یك عشیره بودند، دو عموزاده او را به یارى حسین خواندند، ولى عبیدالله، نادرست بود و شایسته شهادت نبود. دعوت عموزادگان را نپذیرفت و به گمان خود، سلامت را از شهادت برتر دانست.
روز شهادت، حجاج شرفیاب شد و اجازت گرفت. به سوى میدان شهادت شتافت. جنگ نمایانى كرد. دوباره شرفیاب شد. سراپایش به خون آغشته بود. به حسین خطاب كرده گفت: جانم به فدایت اى راهنماى خلق! امروز جدت رسول خدا را ملاقات مى كنم. امروز به دیدار پدرت على مى روم. على را ما وصى پیامبر مى دانیم.
حسین فرمود: ((آرى چنین است. من هم بعد از تو خواهم آمد و آن ها را ملاقات خواهم كرد)). حجاج به سوى میدان بازگشت و جان بازى كرد تا شهید گردید.
اذان گویان مسلمانان، باید با داشتن چنین رهبرى، بر خود ببالند و این سابقه افتخار انگیز را همیشه براى خود زنده نگاه دارند. حسین، براى هر گروهى، رهبرى فراهم كرده و خود، رهبر رهبران است.
--------------------------------------
آیت الله سید رضا صدر




[ سه شنبه 25 اسفند 1394  ] [ 6:31 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]