حجة الاسلام شفتى

01603643042950342705.jpg

حجة الاسلام شفتى
((این سید بزرگوار پیوسته مراقب بارى تعالى بود و چیزى او را از حالت حضور و مراقبت باز نمى داشت ، گوشه هاى چشم او از كثرت گریه كردن در مقام تهجّد مجروح شده بود.

یكى از نزدیكان این بزرگوار گفته است : با آن مرحوم به یكى از روستاها رفتیم ، شب را در راه گذراندیم . سیّد به من فرمود: نمى خوابى ؟ من رفتم كه بخوابم ، چون سیّد گمان كرد كه من خوابیدم برخاست و مشغول نماز شد، به خدا قسم دیدم بندهاى دوش و اعضایش مى لرزید به طورى كه كلمات نماز را از شدت حركت فكّین و اعضا مكرّر مى نمود تا آن را صحیح ادا كند.
گویند از شدّت حضور قلبى كه در پیشگاه خداوند داشت ، بندهاى دوشش ‍ مى لرزید و به محض این كه مجلس از مردم خلوت مى شد، اشكش جارى مى گشت ، جارى شدن اشك او مقارن بیرون رفتن آخرین فرد مجلس ‍ بود.
محدّث قمى مى نویسد: در عبادت و دعا و مناجات با قاضى الحاجات و نوافل و اوراد، حكایات بسیار از آن جناب نقل شده است .))(1)
مرحوم تنكابنى مى گوید: این بزرگوار از نیمه شب تا صبح ، به گریه و زارى و تضرّع اشتغال داشت و در صحن كتابخانه اش ، مانند دیوانگان مى گردید و دعا و مناجات مى خواند و بر سر و سینه مى زد تا صبح ، و چنان صداى گریه او بلند بود كه اگر همسایه ها بیدار مى شدند و مى شنیدند. بالا خره ، از كثرت گریه و زارى ، در اواخر عمر به بیمارى ((باد فتق )) مبتلا شده بود و پزشكان هر چه معالجه كردند سودى نبخشید.
بناچار، سید را از گریه منع كردند و گفتند: گریستن بر تو حرام است ؛ زیرا، موجب افزایش باد فتق مى شود. و هنگامى كه سیّد به مسجد مى رفت تا وقتى كه در مجلس حضور داشت ذاكرین منبر نمى رفتند و اگر اتفاقاً در حضور او ذاكرى بالاى منبر مى رفت او بر نمى خاست و باز گریه مى كرد.
مرحوم تنكابنى ، درباره فرزند حجة الاسلام شفتى ، مرحوم آقا سید اسداللّه نیز چنین مى نگارد: هر شب از نصف شب تا صبح ، در جایى خلوت به دعا و مناجات و گریه و عبادت و نماز اشتغال دارد و در گریستن از خوف خداوند متعال ، مانندى براى او نیست .(2)

 1-وحید بهبهانى : 222.
2
-قصص العلماء: 137، 123
.

 





[ سه شنبه 25 اسفند 1394  ] [ 8:48 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]