علل فردی دوری از نماز و نماز گریزی
علل فردی دوری از نماز و نماز گریزی

مسامحه کاری
یکی دیگر از علل ترک نماز، مسامحه کاری و سهل انگاری نسبت به انجام آن است. این عامل، غیر از عامل تنبلی و بی حالی است؛ زیرا گاه انسان با این که در بهترین وضعیت روحی و جسمی به سر می برد، ولی نسبت به امور معنوی، به ویژه نماز بی توجه است. از این رو، به راحتی آن را ترک می کند و احساس نمی کند که عمل مهمی را ترک کرده است.
از علل مهم مسامحه کاری در نماز، اهمیت ندادن به عبادت و در حقیقت، مهم نبودن نماز برای آدمی است.
برخی افراد، نماز را به صورت دایم ترک نمی کنند، بلکه گاهی اوقات، مثلا در عروسی ها، عزاداری ها، میهمانی ها و زمان امتحانات نمازشان را ترک می کنند. علت ترک نماز این دسته از افراد این است که آنان اعمال دیگر را نسبت به نماز مهم تر می شمارند.
احساس تحجر و عقب ماندگی
برخی به علت این که نماز را علامت عقب ماندگی می دانند، نماز را ترک می کنند. چنین اشخاصی بر این باورند که دین با زندگی کردن و لذت بردن از دنیا مخالف است و به خود، این معنا را تلقین می کنند که دین قدیمی و ارتجاعی است. آنان استدلال می کنند که نماز، جزیی از مذهب است و مذهب، عقب ماندن از زندگی است. از این رو، نماز، عقب ماندن از زندگی است و اگر بخواهند دین داری کنند و نماز بخوانند، احساس می کنند عقب مانده و واپس گرا هستند. به عبارت دیگر، نماز (عبادت) یا مخالف با فرهنگ و پیشرفت نشان داده می شود یا بی اهمیت و نامربوط. به هر حال، زندگی متمدن در عصر ارتباطات و فن آوری بی ربط به نماز و عبادت جلوه می کند و در این الگویِ زندگیِ شهروند، برای عبادت جایی وجود ندارد.
چنین اشخاصی برای آن که خود را قانع کنند که راهشان درست است، مذهبیان و غیر مذهبیان را مقایسه می کنند و مشاهده می کنند که مذهبیان از واقعیت های زندگی و از لذات زندگی و از علم، پیشرفت، با زمان بودن و در زمان بودن به دورند و انسان هایی بی سواد، واپس گرا، انعطاف ناپذیر و عقب افتاده هستند که قدیمی فکر می کنند و گذشته گرا هستند و در عین حال نماز می خوانند و بسیار به انجام آن مقید هستند و در مقابل، غیر مذهبیان، انسان هایی منطقی، پیشرفته و باسوادند.
ولی این مقایسه درست نیست. دین نه تنها با علم، پیشرفت، زندگی کردن و لذت بردن مخالف نیست، بلکه دستورهای دین برای چگونه زندگی کردن است. این طور نیست که تمام انسان های دین دار، واپس گرا باشند. بسیاری از انسان های دین دار، اهل علم و دانش هستند و فهم و کمالات زیادی دارند. عامل عقب افتادگی فرهنگی و علمی برخی از دین داران در دین داری نیست. از این گذشته، بسیاری از بی مذهبان به دور از علم و پیشرفت زندگی می کنند. پس باید گفت چنین افرادی بین دین و دین دار باید فرق بگذارند و دین را با رفتار دین داران نسنجند.
احساس بی فایده بودن نماز
برخی افراد در جواب این پرسش که، چرا نماز نمی خوانند، می گویند: «چون نماز بی فایده است و اثری ندارد.» این بی اثری از دو جنبه است.
1. برخی می گویند ما گناهکاریم و نماز با گناهکاری تناسب ندارد. نماز برای انسان های خوب است، نه ما انسان های خلافکار. چون نماز با وجود گناه بی اثر است. شخص گناهکار با خود می گوید: «من که غرق در گناه و بزهکاری و سرپیچی از فرمان خدا هستم، برای چه نماز بخوانم؟ نماز چه فایده ای به حال من دارد؟»
این افراد باید بدانند که ارتکاب معصیت، اگر چه حرام و مانع به دست آوردن حضور قلب است، ولی باعث باطل شدن نماز نمی شود. گذشته از این، ترک نماز مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه بر بار گناهان می افزاید. باید دانست، ناامیدی از خود و خدای خود، از گناهان بزرگ است. انسان، در هیچ شرایطی نباید از رحمت الهی مأیوس شود.خداوند در قرآن کریم می فرماید:
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (زمر: 53)
از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ زیرا خداوند همه گناهکاران را می بخشد.
2. برخی می گویند: مدتی نماز خوانده ایم یا نماز دیگران را دیده ایم، ولی تأثیری در آن نمی بینیم. نماز در اعمال و رفتار آن ها تأثیری نداشته و مانع کارهای زشت آن ها نشده است. پس، نماز خواندن سودی ندارد و ما هم نماز نمی خوانیم.
این افراد باید بدانند که آثار نماز، برای نماز کامل است. نمازی که تنها افعال ظاهری باشد، از آثار عمیق و فرا جهانی نماز بی بهره است و فقط آثار ظاهری نماز مانند بهداشت و نظافت را در بردارد که در اثر وضو ایجاد می شود. گذشته از این، بی اثر بودن نماز دیگران، دلیل مناسبی برای ترک نماز ما نیست و سبب نمی شود که نماز، بی فایده باشد. به طور کلی، نماز دیگران معیار سنجش نماز ما نیست، بلکه گفتار قرآن و ائمه، معیار سنجش نماز است.
روان شناسان، تنبلی را زاییده یک سری عوامل و علل می دانند و در واقع بر این باورند که تنبلی، مانند بی دقّتی خود به خود وجود ندارد، بلکه سستی و تنبلی فقط نشانه یک نارسایی یا بی میلی است که باید علت آن را جست وجو کرد.
روان شناسان علل تنبلی را به سه دسته تقسیم بندی کرده اند: علل جسمانی، علل تربیتی و علل عاطفی.
علل جسمانی تنبلی دایمی نیست، بلکه موقتی است، مانند خستگی که امری مقطعی و موقت است.
علل تربیتی و عاطفی ممکن است از محیط خانوادگی یا اجتماعی نامناسب به وجود آید؛ مانند فقر مادی، کم غذایی، رعایت نکردن بهداشت و والدین نالایق و ناتوان که در خانه یا مدرسه آن ها را هدف سرزنش هایی قرار داده اند که معمولاً نصیب آدم های تنبل می شد.
تجربه نشان می دهد که بیشتر تنبل ها به علل عاطفی یا منشی، تنبل هستند؛ یعنی از نظر جسمی سالمند، ولی کار خواسته شده از آن ها همگون با ذوق و نیازهای آنان نیست و در واقع، این نوع از تنبل ها ناتوان از فعالیت نیستند1 در واقع، تنبلی یک مرض نیست، بلکه نداشتن یک انگیزه و علاقه درونی است که آن عامل درونی در فعالیت و عدم فعالیت جسم ظاهر می شود.2
اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس از سرکوفت ها و تنبیه شدن، خیال پروری و تهدید عاطفی در برابر پدر و مادر، همه دلایلی هستند که ممکن است سبب تنبلی آشکار شوند و گاهی این نوع تنبلی، فقط در برابر یک کار مانند درس خواندن است. مهم ترین تدبیری که باید اندیشید، این است که مربیان و والدین درباره فردی که تنبلی او نتیجه بی علاقگی و بی دقتی است، او را کمک کنند تا کشمکش روانی و درونی خود را بیابد که فعالیت او را تضمین کند؛3 یعنی به جای آن که او را به عملی مجبور کنند، آن شناخت و انگیزه را در او پدید آورند.
پرخوری و پرخوابی نیز از عوامل زمینه ساز کسالت و تنبلی است.
نرمش جسمی و ورزش و القای اهمیت نماز به قلب، از راه کارهای رفع کسالت و تنبلی در مورد نماز است.4
1. برخی می گویند ما گناهکاریم و نماز با گناهکاری تناسب ندارد. نماز برای انسان های خوب است، نه ما انسان های خلافکار. چون نماز با وجود گناه بی اثر است. شخص گناهکار با خود می گوید: «من که غرق در گناه و بزهکاری و سرپیچی از فرمان خدا هستم، برای چه نماز بخوانم؟ نماز چه فایده ای به حال من دارد؟»
این افراد باید بدانند که ارتکاب معصیت، اگر چه حرام و مانع به دست آوردن حضور قلب است، ولی باعث باطل شدن نماز نمی شود. گذشته از این، ترک نماز مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه بر بار گناهان می افزاید. باید دانست، ناامیدی از خود و خدای خود، از گناهان بزرگ است. انسان، در هیچ شرایطی نباید از رحمت الهی مأیوس شود.خداوند در قرآن کریم می فرماید:
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (زمر: 53)
از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ زیرا خداوند همه گناهکاران را می بخشد.
2. برخی می گویند: مدتی نماز خوانده ایم یا نماز دیگران را دیده ایم، ولی تأثیری در آن نمی بینیم. نماز در اعمال و رفتار آن ها تأثیری نداشته و مانع کارهای زشت آن ها نشده است. پس، نماز خواندن سودی ندارد و ما هم نماز نمی خوانیم.
این افراد باید بدانند که آثار نماز، برای نماز کامل است. نمازی که تنها افعال ظاهری باشد، از آثار عمیق و فرا جهانی نماز بی بهره است و فقط آثار ظاهری نماز مانند بهداشت و نظافت را در بردارد که در اثر وضو ایجاد می شود. گذشته از این، بی اثر بودن نماز دیگران، دلیل مناسبی برای ترک نماز ما نیست و سبب نمی شود که نماز، بی فایده باشد. به طور کلی، نماز دیگران معیار سنجش نماز ما نیست، بلکه گفتار قرآن و ائمه، معیار سنجش نماز است.
تنبلی
از عللی که سبب می شود افراد، به ویژه جوانان و نوجوانان نماز را به صورت دائمی یا مقطعی ترک کنند، «تنبلی و سستی» است. افراد تن پرور و تنبل، اراده قوی برای انجام امور معنوی ندارند و چون عبادت نیز از اموری است که نیازمند روح آزاد و اراده محکم و قوی است، افرادی که تن پرور باشند نمی توانند به انجام آن موفق شوند. این افراد، بیشتر مایلند در اموری که جنبه احساسی و هیجانی دارد یا اموری که با انگیزه و شناخت قبلی همراه باشد، شرکت کنند. برای این افراد سخت است که در هوای سرد آستین بالا بزنند و کفش ها را از پا در آورند و وضو بگیرند. افراد تن پرور، خواب شیرین صبحگاهی را رها نمی کنند تا نماز بخوانند. از این رو، یکی از موارد نمازگریزی مقطعی، نخواندن نماز صبح است.روان شناسان، تنبلی را زاییده یک سری عوامل و علل می دانند و در واقع بر این باورند که تنبلی، مانند بی دقّتی خود به خود وجود ندارد، بلکه سستی و تنبلی فقط نشانه یک نارسایی یا بی میلی است که باید علت آن را جست وجو کرد.
روان شناسان علل تنبلی را به سه دسته تقسیم بندی کرده اند: علل جسمانی، علل تربیتی و علل عاطفی.
علل جسمانی تنبلی دایمی نیست، بلکه موقتی است، مانند خستگی که امری مقطعی و موقت است.
علل تربیتی و عاطفی ممکن است از محیط خانوادگی یا اجتماعی نامناسب به وجود آید؛ مانند فقر مادی، کم غذایی، رعایت نکردن بهداشت و والدین نالایق و ناتوان که در خانه یا مدرسه آن ها را هدف سرزنش هایی قرار داده اند که معمولاً نصیب آدم های تنبل می شد.
تجربه نشان می دهد که بیشتر تنبل ها به علل عاطفی یا منشی، تنبل هستند؛ یعنی از نظر جسمی سالمند، ولی کار خواسته شده از آن ها همگون با ذوق و نیازهای آنان نیست و در واقع، این نوع از تنبل ها ناتوان از فعالیت نیستند1 در واقع، تنبلی یک مرض نیست، بلکه نداشتن یک انگیزه و علاقه درونی است که آن عامل درونی در فعالیت و عدم فعالیت جسم ظاهر می شود.2
اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس از سرکوفت ها و تنبیه شدن، خیال پروری و تهدید عاطفی در برابر پدر و مادر، همه دلایلی هستند که ممکن است سبب تنبلی آشکار شوند و گاهی این نوع تنبلی، فقط در برابر یک کار مانند درس خواندن است. مهم ترین تدبیری که باید اندیشید، این است که مربیان و والدین درباره فردی که تنبلی او نتیجه بی علاقگی و بی دقتی است، او را کمک کنند تا کشمکش روانی و درونی خود را بیابد که فعالیت او را تضمین کند؛3 یعنی به جای آن که او را به عملی مجبور کنند، آن شناخت و انگیزه را در او پدید آورند.
پرخوری و پرخوابی نیز از عوامل زمینه ساز کسالت و تنبلی است.
نرمش جسمی و ورزش و القای اهمیت نماز به قلب، از راه کارهای رفع کسالت و تنبلی در مورد نماز است.4
[ شنبه 29 اسفند 1394 ] [ 8:36 AM ] [
فروزان ]