نماز رياكار
نماز رياكار
چادر نشينى مسلمان به شهر آمد داخل مسجد شد ديد مردى با خشوع نماز مى گذارد. توجهش به وى معطوف گرديد. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز مى خوانى جواب داد علاوه بر نماز روزه هم دارم و اجر نمازگزار صائم دو برابر نمازگزار غيرصائم است. مرد اعرابى كه مجذوب او شده بود گفت: در شهر كارى دارم كه بايد آن را انجام دهم بر من منت بگذار و قبول كن كه شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او پذيرفت و چادر نشين با اطمينان خاطر شتر را به وى سپرد و از پيِ كار خود رفت. نماز گزارِ رياكار با دور شدن اعرابى بر شتر نشست و با سرعت آن محل راترك گفت. پس از ساعتى مرد چادر نشين برگشت ولى نه ازنمازگزار اثرى ديد و نه از شتر. در اطراف و نواحى مسجد جستجو كرد نتيجه اى نگرفت. بيچاره سخت ناراحت و متأثر گرديد و يك شعر گفت كه مفادش اين بود: نمازش به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت امّا نماز گزار روزه دار ناقه جوانم را با سرعت راند و برد.(1).
(1)لئالى الاخبار ص330.