در جستجوى روح نماز
در جستجوى روح نماز
نماز واقعى
متأسفانه ما از نمازهاى خود چندان بهرهاى نمىبريم. بسيارى از ما نه از نمازهاى خود لذت مىبريم و نه آثار و نتايج آن را در وجود خود احساس مىكنيم. به عكس، نماز غالباً براى ما سنگين است و با كراهت به سراغ آن مىرويم. وقتى هم نمازمان تمام مىشود، حالمان به گونهاى است كه گويا بارى سنگين را كه موجب زحمت و رنج ما بوده از دوش افكنده ايم! با اينكه نمازهاى ما معمولاً چهار يا پنج و يا حداكثر ده دقيقه بيشتر طول نمىكشد، اما اين چند دقيقه تا بدان حد برايمان سنگين است كه گويا براى ما ساعت ها طول مىكشد! هنگامى كه از نماز فارغ مىشويم، نفسى راحت مىكشيم و مانند مرغى كه در قفس گرفتار بوده و اينك آزاد شده، بلافاصله پس از «السلام عليكم و رحمة اللّه» به اين سو و آن سو نگاه مىكنيم و فوراً به دنبال كارمان مىرويم! اتفاقاً قرآن كريم نيز به اين مسأله اشاره كرده است:
وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِينَ؛ و به راستى كه آن [نماز]گران است مگر بر خاشعان. البته همين نمازهاى ما هرقدر هم كم رنگ و كم خاصيت باشد نسبت به بى نمازى بسيار بسيار ارزشمند است. همين كه انسان براى انجام وظيفه، دقايقى را در پيشگاه الهى بايستد و سر به خاك بسايد، بسيار قيمت دارد. اما بحث اين است كه قدر و ارزش نماز و بهرهاى كه ما مىتوانيم از آن ببريم بسيار فراتر از اينها است. فاصله بين اين نمازهاى ما با نماز واقعى و آثار آن، چيزى شبيه فاصله صفر تا بى نهايت است!
ما با آن افق اعلاى نماز و ملكوتى آن بسيار فاصله داريم و متأسفانه از آثار فوق العاده آن محروم هستيم. سرّ اين محروميت نيز، همانگونه كه در جلسات قبل اشاره كرديم، اين است كه ما نماز را در همين ظواهر الفاظ و اذكار و حركات و سكناتش خلاصه كردهايم و از روح و حقيقت آن غافليم. نمازى كه انسان در آن، به معانى الفاظى كه مىگويد و حركاتى كه انجام مىدهد توجه ندارد، مانند افسون خواندن فال گيرها و رمّال ها است! آنها نيز كلماتى عجيب و غريب را تكرار مىكنند كه نه خود و نه ديگران چيزى از آن سر در نمىآورند! از نمازى كه حاصلش لقلقه زبان و خم و راست شدنى بيش نيست، نمىتوان انتظار داشت كه انسان را به معراج ببرد! نمازهاى بسيارى از ما شبيه نماز است و ما فقط اداى نماز را در مىآوريم! به راستى، گاهى نماز ما با كار كسانى كه حركت هاى نمايشى اجرا مىكنند چندان تفاوتى ندارد؛ نمايشى از نماز است نه خود نماز!
لازم نيست حتماً نماز طولانى باشد؛ نماز اگر كوتاه و مختصر هم باشد اما روح داشته باشد، مىتواند معجزه بيافريند و انسان را از پست ترين مراحل به اوج شرف و عظمت برساند. بايد تلاش كنيم و از خداى متعال نيز مسألت نماييم تا نمازهايمان روح پيدا كند. آن گاه است كه آثار آن را به عيان (به اندازهاى كه به روح نماز دست يافته ايم) خواهيم ديد.
اگر نماز روح داشته باشد، قرآن كريم مىفرمايد اثرش اين است: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛ به راستى كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد. با اين حال ما بسيارى از نمازخوان ها را ديدهايم كه به محض خارج شدن از مسجد به دنبال گناه مىروند و نماز تأثيرى در بازداشتن آنان از گناه و زشت كارى نداشته است. چه بسا نمازخوان هايى كه پس ازنماز و مسجد، بلافاصله به نگاه حرام، صداى حرام، سخن حرام، معامله حرام و انواع حرام هاى ديگر روى مىآورند! حتى گاهى به خارج شدن از مسجد هم نمىكشد و در همان مسجد شروع به غيبت كردن از ديگران، تهمت زدن و دروغ بستن به آنان و مسخره كردن ايشان مىپردازند! به راستى اينها چگونه نمازهايى است؟ مگر قرآن صراحتاً نمىفرمايد: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؟! پس چرا اين نمازها ما را از گناه باز نمىدارد؟!
در روايتى، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين گونه نقل مىكنندكه آن حضرت مىفرمايند، كسى كه پنج نوبت نماز مىخواند، مثل آن است كه نهرى جلوى خانهاش باشد و روزى پنج بار بدنش را در آن بشويد؛ آيا چرك و كثافتى در بدنش باقى خواهد ماند؟! با اين همه، ما پنج نوبت نماز مىخوانيم، اما هنوز هم آلوده به چرك و كثافت انواع گناهان هستيم! همه اينها به سبب آن است كه نمازهاى ما «نماز» نيست، بلكه شبيه نماز و اداى نماز را در آوردن است.
بحار الانوار، ج 82، باب 2، روايت 1.
بقره (2)، 45.
عنكبوت (29)، 45.