گام هایی برای استفاده از روح و حقیقت نماز

گام هایی برای استفاده از روح و حقیقت نماز

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%20%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85.jpg

گام اول براى استفاده از روح و حقيقت نماز

براى نزديك شدن به روح نماز و بهره‌مند شدن از حقيقت آن، اولين گام اين است كه در حين نماز «توجه» به نماز داشته باشيم. شايد بسيارى از اوقات اتفاق مى‌افتد كه انسان سوره حمد را تمام مى‌كند و مشغول خواندن سوره توحيد مى‌شود؛ در حالى كه اصلاً يادش نمى‌آيد كه سوره حمد را چگونه خواند و تمام كرد. حتى گاهى پيش مى‌آيد كه وقتى «السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» را مى‌گويد تازه يادش مى‌آيد كه نماز مى‌خوانده است! اين نشان دهنده آن است كه هيچ توجه آگاهانه‌اى به نماز و آنچه انجام مى‌داده، نداشته است. البته در انجام فعل اختيارى و ارادى، حتماً نوعى توجه وجود دارد و محال است بدون توجه، فعل اختيارى از او صادر شود؛ اما براى حصول اين شرط، وجود مرتبه‌اى ضعيف از توجه نيز كافى است. درمورد نماز هم منظور اين است كه گاه توجه آن چنان ضعيف است كه اگر انسان، مثلاً، در ركعت سوم باز گردد و بخواهد به ياد بياورد كه تشهد ركعت دومش را چگونه خوانده، به خاطر نمى‌آورد! اين همان نمازى است كه روح ندارد و براى انسان تعالى ايجاد نمى‌كند.

بنابراين، اولين گام براى نايل شدن به حقيقت و روح نماز اين است كه «توجه داشته باشيم كه چه مى‌كنيم». از همان ابتدا كه براى تكبيرة الاحرام مى‌ايستيم و قبل از آن‌كه «اللّه اكبر» بگوييم، بايد توجه كنيم كه براى چه اين جا ايستاده‌ايم و مى‌خواهيم چه بكنيم. حتى جلوتر از آن، از همان اولين كلمه و جمله‌اى كه شروع به اذان و اقامه مى‌كنيم، توجه داشته باشيم كه اين جملات براى چيست. لااقل در اين حد باشد كه گويى متنى را حفظ كرده و مى‌خواهيم براى كسى بخوانيم؛ در اين حال مراقبيم كه حروف و كلمات را درست ادا كنيم و جمله ها و عبارت ها را پس و پيش نخوانيم. البته در اثر تكرار، به مرور زمان، قرائت نماز براى انسان به صورت «ملكه» در مى‌آيد و انسان با توجهى ضعيف و نيمه آگاهانه نيز قرائت را به درستى انجام خواهد داد؛ و اشاره كرديم كه اين مقدار از توجه كافى نيست.

گام دوم

گام دوم براى خواندن نمازى كه بتوانيم از آن بهره ببريم، اين است كه هر جمله و ذكرى را كه مى‌گوييم به معنا و مفاد آن توجه داشته باشيم. اين چيزى است كه حتماً بايد بر آن اصرار بورزيم. اگر در يك نماز، موفق به اين كار نشديم، در نماز بعدى حتماً سعى كنيم كه اين كار را انجام دهيم. اگر در نماز بعدى هم موفق نبوديم، در نماز پس از آن سعى كنيم، و خلاصه، اين امرى است كه حتماً بايد به آن دست پيدا كنيم. براى اين كار مى‌توانيم به اين صورت عمل كنيم كه قبل از اداى هر جمله اى، ابتدا معناى آن را در ذهن حاضر كنيم و سپس آن جمله را ادا كنيم؛ مثلاً اگر مى‌خواهيم «اللّه اكبر» بگوييم، ابتدا اين مفهوم را كه خدا از همه چيز و همه كس بزرگ‌تر است در ذهن حاضر كنيم و سپس «اللّه اكبر» بگوييم. اگر به اين صورت تمرين كنيم، تا حدى قدرت پيدا مى‌كنيم كه به معانى و مفاهيم الفاظ و عباراتى كه بر زبان مى‌آوريم، توجه داشته باشيم. به هر حال، اين مسأله‌اى بسيار مهم و اساسى است و اگر كسى بدان موفق شود گامى بلند در راستاى نيل به مقصود برداشته است.

اما با اين دو گام، هنوز نماز ما «عبادت» نشده است. حتى اگر موفق شويم از ابتدا تا انتهاى

نماز حضور قلب و توجهى كامل داشته باشيم و در اداى آگاهانه تك تك كلمات و نيز توجه به معانى آنها توفيق صد در صد داشته باشيم، براى نيل به حقيقت نماز، دست كم يك گام ديگر لازم است. توجه به معانى نماز، حداكثر نظير اين است كه شما كتابى عربى را بخوانيد و در حين خواندن، به معانى آن كاملاً دقت و توجه داشته باشيد؛ آيا اين باعث مى‌شود كار شما عبادت باشد؟! نماز صرفاً اين نيست كه انسان در هنگام خواندن آن به معانى الفاظى كه مى‌گويد، توجه نمايد.

گام سوم

مرحله سوم در اين مسير آن است كه سعى كنيم حال و باور قلبى ما نيز متناسب با همان چيزى باشد كه به زبان مى‌آوريم. اگر در نماز مى‌گوييم: «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ»، بايد حالمان نيز به گونه‌اى باشد كه واقعاً جز خدا از هيچ كس ديگرى يارى نخواهيم و اميد و اعتمادمان به كسى جز او نباشد. وقتى تكبيرة الاحرام و «اللّه اكبر» مى‌گوييم، بايد باور قلبى مان نيز اين باشد كه خدا را «بزرگ ترين» بدانيم. آيا به راستى در عمق دلمان نيز گواهى مى‌دهيم كه خدا از هر چيزى بزرگ‌تر است؟ آيا اين گفته، در رفتار و عملمان نيز ظهور و بروز دارد؟ بسيارى از ما اگر در وضع و حال خودمان دقت كنيم، خواهيم ديد كه ـ نعوذ بالله ـ ما حتى به اندازه كودكى نيز براى خداى متعال حساب باز نمى‌كنيم. بسيارى از كارها را حتى در حضور كودكى نيز شرم داريم كه انجام دهيم، اما با گستاخى هرچه تمام، كارهايى به مراتب بدتر از آن را در حضور پروردگار مرتكب مى‌شويم! يعنى در التزام عملى و نمود رفتارى، خدا را نه «بزرگ ترين» كه گاهى حتى «كوچك تر» از همه به حساب مى‌آوريم!

در هر حال، اين‌كه انسان در حين نماز، حالش نيز با آنچه بر زبان مى‌آورد متناسب باشد مراتب مختلفى دارد. مرتبه يا مراتبى از آن، كم و بيش، از راه تمرين براى همه قابل دست رسى است. مراتبى از آن ويژه اولياءاللّه و كسانى است كه به درجات بسيار عالى معرفت و كمال دست يافته‌اند. ائمه معصومين(عليهم السلام) حالاتى بسيار عجيب در نمازشان داشته‌اند. آنان در حين نماز به هيچ چيز جز خدا توجه نداشتند. اين داستان در مورد حضرت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) معروف است كه تيرى به پاى آن حضرت فرو رفته بود و نمى‌توانستند آن را از پاى ايشان بيرون بياورند. آن روزها مثل امروزه داروهاى بيهوشى و بى حس كننده وجود نداشت؛ از اين رو بيرون آوردن آن تير بسيار مشكل بود. صبر كردند تا زمانى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به نماز ايستادند و در آن حال تير را از پاى ايشان بيرون كشيدند بدون آن‌كه آن حضرت متوجه اين امر شوند و دردى را احساس كنند.1 شايد تصور اين امر براى ما كمى، دشوار باشد؛ اما على(عليه السلام) كه سهل است و جاى خود دارد، مشابه اين جريان براى كسانى كه اصلاً با آن حضرت قابل مقايسه نيستند، ولى افتخار شاگردى مكتب حضرتش را داشته‌اند اتفاق افتاده است.

1. بحار الانوار، ج 82، باب 1، روايت 41. متن روايت چنين است: انما منزلة الصلوات الخمس لامتى كنهر جار على باب احدكم فما ظن احدكم لو كان فى جسده درن ثم اغتسل فى ذلك النهر خمس مرات فى اليوم ا كان يبقى فى جسده درن فكذلك و اللّه الصلوات الخمس لامتى. شبيه اين روايت از امام باقر(عليه السلام) در بحار الانوار، ج 82، باب 1، روايت 66 نيز نقل شده است.





[ یک شنبه 22 فروردین 1395  ] [ 7:51 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]