راههای رسیدن به باور در نماز
راههای رسیدن به باور در نماز
راههای متعددی برای تبدیل فهم به باور وجود دارد که به دو راه آن اشاره میکنیم:
۱. مشاهده و لمس آثار مثبت عمل به آنچه میدانیم، برای مثال، به بچه میگوییم که آب جوش خطرناک است و او را میسوزاند، او هم این را میفهمد در عین حال باز میخواهد به آن دست بزند، اما اگر یکبار آب جوش به دستش رسید، فهم او به باور تبدیل میشود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.
۲. تکرار و تلقین درونی، برای مثال میدانیم که مرده زنده نمیشود؛ اما از مرده میترسیم و حاضر نیستیم شب در کنار او بخوابیم یا بنشینیم؛ اما اگر به خود تلقین کنیم که او مرده است و حتی اگر حیوانات هم به او حمله کنند و او را بدرند، حرکتی نمیکند؛ این تلقینها سبب میشود که ترس در انسان زائل شود، بدین ترتیب هر دانشی با مشاهده و لمس آثار آن، یا از راه تلقین و تکرار با توجه، به باور تبدیل میشود.
باورهای دنیوی و مادی ما به هر دو راه در حال تقویت هستند. فهم ما نسبت به اموری همچون ارزش مادی پول، لذت ارتباط با جنس مخالف، لذت شهرت و قدرت، به هر دو راه، به سرعت تبدیل به باور میشود، از یک سو آثار عملی اینها را خود لمس میکنیم یا در دیگران میبینیم، از سوی دیگر اینها را بسیار به خود تلقین میکنیم و اگر هم به اینها نرسیدهایم، تخیلشان می کنیم.
زندگی مادی و اتصال مستمر با امور محسوس مادی سبب میشود باورهای مادی در ما تقویت شود؛ بدین روی چشم دل ما یکسره توجه به مادیات داشته و دلبسته به آن میشود، میتوان گفت خداوند انسان را به گونهای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل میشود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزشهای متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آنها به باور تلاش کند.
با توجه به دو روش بیان شده، فهم ما نسبت به وجود خدا و قیامت به یکی از این دو راه میتواند به باور تبدیل شود:
یک: درک لذت ارتباط با خدا؛ یا مشاهده آثار عبادت در زندگی.
دو: تکرار و تلقین واقعیات ناپیدا به نفس از راه توجه به عبارات و اذکار در نماز و مقید بودن به استمرار ادای این فریضه.
راه اول ممکن است به سختی حاصل شود و همه از نماز لذت نبرند؛ اما راه دوم بیشتر قابل وصول، کنترل و برنامهریزی است. البته اگر راه دوم را هم پیمودیم به تدریج به راه اول نیز نزدیک میشویم، یعنی لذت ارتباط معنوی با خدا هم حاصل میشود، به هر حال به دلیل اینکه راه دوم بیشتر مدیریتپذیر است، در این باب توضیحات بیشتری را ضمن مثال عرض میکنم تا نقش تلقینی تقید به نماز در حفظ و تقویت اعتقادات و احساس حضور خدا روشن شود.
فرض کنید شخصیت برجستهای چند روزی مهمان منزلی است که یک کودک ده ساله نابینا نیز در آنجا زندگی میکند، در ابتدای ورود این مهمان، به کودک گفته میشود که حواست باشد در حضور چنین فردی هستی؛ ادب را رعایت کن! ابتدا او توجه دارد و رعایت میکند و اما پس از مدتی به دلیل نابینایی و بازیگوشی و در نتیجه حواس پرتی، حرکات نامناسبی انجام میدهد. نماز همان یادآوری گهگاهی به این کودک است که گرچه تو این مرد عظیم را نمیبینی؛ اما مواظب باش حضور او را فراموش نکنی!
از آنجا که خدا امری مادی و قابل مشاهده با چشم تن نیست، نیاز به راهکاری برای عدم غفلت از خدا داریم. کلمات و اذکار نماز تلقین کننده واقعیات برترِ فراموش شده است، انسان همیشه در معرض نسیان و غفلت است و نمازهای پنچگانه زنگی برای بیداری او از این خواب است تا بخواهد خواب او عمیق شود، وقت نماز بعدی فرا میرسد، وجوب نماز در اوقات متعدد و توزیع آن در ساعات مختلف روز به این دلیل است که از غرق شدن انسان در ارزشهای حیوانی جلوگیری کند؛ نیز به او یاد دهد که چگونه از همین لذات مادی هم استفاده دو جانبه داشته باشد، از آن لذات بهرهمند شود و در عین حال آنها را مقدمه تعالی معنوی خود قرار دهد.
نماز به ما کمک میکند که گرد و غبار مادیگرایی و توجه به عالم ناسوت را کنار زنیم، چشم دل را به برترین واقعیت متعالی باز کنیم و دل به خدا سپاریم، اذکار و حرکات نماز به گونهای تنظیم شده که اگر انسان کمی توجه به معانی داشته باشد و متواضعانه آن را انجام دهد، انسان را در برابر تندبادهای غرائز و آمال درونی و محرکهای فراوان بیرونی محافظت میکند.
نمازِ هر چند کم توجه، برای انسانی که در چنین شرایطی زندگی میکند، اگر به ارتقای اعتقادات هم نیانجامد درجه ای از باور به خدا را در او حفظ میکند و از زوال آن باز میدارد، استمرار نماز در اوقات خود و توجه به خدا و جهان غیب، تکرار اذکار و تلقین آنها به نفس به میزانی که با توجه قلبی همراه باشد به تدریج جایگاه خدا در قلب را ارتقا میبخشد و موجب افزایش ایمان میشود.[1]
یکی از ثمرات تلقین یاد خدا در نماز، شکوفاسازی تواناییهای انسان در پیوند به اقیانوس بیکران الهی است، مناسب است ابتدا به نقش تلقین در شکوفایی تواناییهای جسمی یا علمی توجه کنیم تا اثر تلقین در شکوفایی باورهای دینی و معنوی آشکار شود.
جوانی که تواناییهای جسمی یا علمی دارد، اما به دلیل برخی شکستها در ورزش یا روند تحصیلی و کاری، به یاس گراییده و استعدادهای خود را نادیده میگیرد، تلقین به او کمک میکند که واقعیات فراموش شده نفسانی خود را در نظر آورد و بر اساس آن خود را به حرکت درآورد، خود را باور کند، خودباوری شرط لازم فعلیت بخشی به استعدادهای خویش است.
همان گونه که تلقین تواناییها به خودباوری میانجامد، تلقین وجود خدا در نماز نیز میتواند انسان را به خداباوری برساند. اگر نمازگزار بارها و با توجه بگوید «الله اکبر» (خداوند عظیمترین موجود است)، جایگاه خدا در قلب ارتقا مییابد و به تدریج بزرگی او در انسان تثبیت میشود، تکرار «لااله الا الله» و «سبحان الله» نفس را آماده حیات موحدانه میکند.
ادای نماز موجب تکرار و تلقینِ وجود و عظمت خدا و جایگاه انسان در هستی و وظایف او میشود؛ میتواند درجهای از باور به خدا و حضور او در همه جا را در انسان ایجاد کند و انسان را از فراموشی کامل خدا باز دارد، اگر نمازگزار به معانیِ اذکار نماز و عظمت محضر خداوند توجه کند، حقیقت توحید و اصول اعتقادی را درک کرده، به هدف خلقت و کمال عبودیت نائل میشود. بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه ادای نماز به تقویت اعتقادات و ایمان منجر میشود از طرفی ترک نماز به تضعیف تدریجی ایمان نیز منتهی میشود.
نماز مدرسه خودشناسی و خداشناسی است. شناخت جایگاه صحیح خدا و انسان در جهان و باور به آنها در این مدرسه حاصل میشود، نماز اعتقادات انسان شناختی ما را اصلاح میکند و ما را به خودشناسی میرساند؛ ما را متوجه نعمتهای الهی میکند «الحمدلله رب العالمین»، نیاز مطلق ما به عبادت خدا و استعانت و کسب هدایت از او را آشکار میسازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم» و وابستگی تام ما به خدا را یادآور میشود «بحول الله وقوته اقوم واقعد».
اصلاح باورهای انسان شناختی، ما را به معرفت نفس که برترین نوع دانش است منتهی میسازد. به فرموده مولای مؤمنان علی(ع) «نال الفوز الأکبر مَن ظفر بمعرفته النفس»؛[2] آنکه خود را شناخت به بزرگترین توفیق دست یافت.
خودشناسی نیز ما را به خداشناسی رهنمون میکند؛ چرا که این دو ملازم یکدیگرند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[3]؛ آنکه خود را شناخت خدا را شناخته است! اگر خود را به درستی شناختیم، مخلوق بودن خود را در مییابیم و فهم مخلوق بودن نیز ملازم پذیرش وجود خالق است. اگر قطره بودن خود و دریا بودن خدا را دریابیم نیاز اتصال قطره به دریا را نیز درمییابیم. اگر جایگاه خدا را خالق هستی و معبود دریابیم، به عبد بودن خود نیز پی میبریم و بالاترین کمال را در عبد شایسته بودن مییابیم، چرا که عبودیت، قطره را به اقیانوس بیکران الهی متصل میکند و فرار از عبودیت، فرار قطره از دریاست، قطره به سادگی خشک و نابود و ناپدید میشود؛ اما اگر به دریا ملحق شد جاودانه میشود.
نماز و یاد خدا عبادتی است که حداقلی برای آن تعیین شده؛ اما حداکثری معین نشده ندارد؛ زیرا مسیر کمال بیانتهاست. متربی به میزان شوق و استعداد خود میتواند از این روش برای تقویت باور و تثبیت ایمان بهره گیرد.[4]
پی نوشت ها:
[1]. «أنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند (انفال: ۲).
[2]. عبدالواحد تمیمى آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۲.
[3]. همان، ص۵۸۸.
[4]. پیامبر(ص): «الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقلو من شاءاستکثر»؛ نماز بهترین چیزى است که مقرر شده است. هر که بخواهد اندک به جاى آورد و هر که بخواهد افزون نماید. (حجازى، سیدمهدى، دررالأخبار، ص ۵۷۶)، البته جای تذکر دارد که مراد از «فان شاء استقل» حداقل در مستحبات است و گرنه واجبات قابل تقلیل نیست.