ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب

 ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب

98986392034791539375.jpg;

بندگى و عبادت مانند كالبد و تنى است كه جان و روان آن، همان توجه قلبى به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولى اعمال و معيار فزونى پاداش‏ها در دارالجنان است. ودر پرتو همين توجه و روى كرد، انسان مى‏تواند خود را شايسته بهشت‏برين و نعمت‏هاى جاويد آن سازد. نعمت‏هايى كه هرگز ديده‏اى نظير آن را نديده و گوشى شبيه آن را نشنيده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسيله همين اقبال و توجه باطنى است كه‏انسان خاكى مى‏تواند به جهان پاك ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.
در پرتو اين توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندك، پاداشى بيكران به دست آيد. ميزان پاداش‏ها بستگى به اين توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دليل صفا و جلايى كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف مى‏تواند انوار و تجليات الهى را به سوى خود جذب كند، ولى دراثر عوامل خارجى كه برخلاف روحانيت و نورانيت ذاتى‏اش مى‏تواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربانى را از دست مى‏دهد و قابليت پذيرش آلودگى‏ها و تباهى‏ها و محروميت‏ها در آن پديد مى‏آيد.
استعداد پذيرش انوار الهى در قلب، به حدى است كه مى‏تواند دراثر تابش انوار الهى به جايى برسد كه حقايق بسيارى براى او كشف شود و دقايق بى‏شمارى براى او منكشف گردد.
كوتاه سخن اين كه به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تكليف، شيطان از تو دور نمى‏شود، بلكه براى راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودى نمى‏بخشد، بلكه احيانا ضرر هم مى‏رساند.
مرحوم شهيد ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آيات و روايات بسيارى به اثبات اين موضوع مى‏پردازدكه در همه عبادت‏ها بخصوص نماز كه در راس آن‏ها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان مى‏فرمايد: از احاديثى كه نقل كرديم استفاده مى‏شود كه قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غير اوست، و نيز قبولى نماز موجب قبولى ديگر اعمال است. از اين‏رو اهميت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مى‏شود، و نيز واضح مى‏شود كه بى‏توجه‏اى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زيانى جبران ناپذير است.
وى سپس به بحث «راه تحصيل حضور قلب» مى‏پردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتيجه‏گيرى مى‏فرمايد: از اين رو مى‏توان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براى دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهى جز دفع انگيزه‏هاى آن‏هانيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار مى‏آورد و مانع توجه قلب مى‏شود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد.
علل هجوم اين افكار دو نوع است:
1. خارجى
2. داخلى
ايشان پس از آن به بررسى هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهم‏تر دانسته و مى‏فرمايد: علل داخلى تشتت افكار از علل خارجى آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سخت‏تر است. زيرا كسى كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرد، فروبستن ديده، در نماز، اورا سودى نمى‏بخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمى‏كند، زيرا آن‏چه در دل جاى گرفته، براى پراكندگى خاطر كافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افكار، مناسب‏ترين راه اين‏است كه نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبى كه به زبان مى‏راند معناى دقيق آن را بفهمد و روى آن تامل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاى نگيرد.
براى تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيره الاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصه‏هاى محشر و موقف حساب و كتاب را به ياد آورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوى و افكار پراكنده خالى كند و در چنين حالى تكبيره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد كه چيزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است.
اين عالم بزرگ در پايان اين بحث مى‏فرمايد: دل انسانى نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آن‏ها را براند، حريص‏تر مى‏شوند و با تلاش بيشتر باز مى‏گردند و هجوم مى‏آورند. و بسيار به ندرت اتفاق مى‏افتد كه قلب انسانى از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه اين تشتت افكار و تهاجم اوهام يك چيز مى‏باشد و آن«حب دنيا» است كه در حديث آمده است: «حب الدنيا راس كل‏خطيئه» آرى محبت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدى از آن ناشى مى‏شود و هر نقصى از آن پديد مى‏آيد. كسى كه دلش را برمحبت دنيا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنيا را براى دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نبايد طمع درك لذت مناجات را داشته باشد، كه هر كس براى حطام دنيا فرحناك باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.
هركس به هر چيزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسيدن به آن صرف مى‏كند، كسى كه دنيا را نور ديده وروشنايى دل خود مى‏داند، به ناگزير همه هم و غم خود را در اين راه صرف مى‏كند. چنين افرادى نيز نبايد تلاش براى مبارزه باتشتت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دل‏شان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.

منبع:اسرار الصلاه امام خمینی رحمة الله علیه





[ یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  ] [ 5:34 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]