لقای الهی در نماز
لقای الهی در نماز
نماز از ارکان اسلام شناخته می شود. این شیوه و سبک عبادت و پرستش و نیایش خداوندی، مرز میان اسلام و کفر را نشان می دهد. آن را ستون دین دانسته اند و صدها صفت کمالی و نقش و آثار برای آن بیان شده است. روزانه در پنج وقت می بایست به دامن نماز توسل و تمسک جست تا از آثار مخرب زمان در امان ماند و در زیر امن سپر آن از وقایه الهی بهره مند شد.
هر کسی راه کمال می جوید، می بایست به نماز توسل جوید و هر که آرامش می خواهد، به نماز پناه برد. نماز پرستشی است که همه وجود آدم را به کار می گیرد؛ دست و زبان و دل یعنی از جوانح و جوارح همه مشغول می شوند تا بندگی کنند. از این روست که کامل ترین و آسان ترین و زیباترین شیوه و سبک پرستش دانسته شده است.
عبودیت و بندگی چیزی جز خشوع و خضوع در برابر خداوند یکتا و یگانه نیست. هر کسی تذلل و تبتل در برابر خداوند را می خواهد تجربه کند،(مزمل، آیه ۸) می بایست به نماز بیاویزد و هر که پرواز تا اوج لقای الهی می خواهد، می بایست به ریسمان نماز بر آید. خداوند در آیات ۴۵ و ۴۶ سوره بقره، خشوع را نشانه کسانی می داند که گمان لقای الهی دارد و برای تحقق این خشوع به دامن نماز و صبر می آویزند تا بدان ها بر آسمان معنویت عروج کرده و به لقای الهی نایل شوند.
پیامبر(ص) در سیر صعودی و رجعت به مبدای آغازین حرکت خویش، به نماز به عنوان اصلی ترین ابزار می نگریست و همه شب یا بیش تر آن را به نماز می ایستاد(مزمل ، ایه ۲۰ و آیات دیگر قرآن) تا بر بال آن نشیند و به معراج برود و سیر در عالم غیب و شب اسمای غیر ظاهر را تجربه کند.
از آن جایی که یوم خداوند، همان ظهور اسمای و تجلی آن هاست، شب خداوندی، اسمای هستند که یا هرگز ظهور و تجلی برای هیچ کس ندارند یا اسمای هستند که ظهوری اندک برای افرادی خاص دارند. پیامبر(ص) با نمازش، در شب اسراء در این اسماء سیر و عروج می کرد. از این روست که بر بال ذکر تسبیح از نماز می نشست تا در آسمانی بی ظهور و شبی بی نور ظاهر طی کند و در بطون و کمون اسمای الهی سیر نماید. این سیر چون در اسمای مستاثر بی ظهور و بروز است که برای آن تجلی و صفتی نیست، بال تسبیح از نماز و ذکر نیاز است و می بایست خداوند او را در این مقامات بی نور و بی ظهور به نام اسم شب و لیل سیر دهد؛ چرا که جز خداوند نمی تواند این سیر را انجام دهد و بیرون از هر کس حتی کروبین و مقربین از فرشتگان است. در این سیر بر خلاف معارج دیگر، فرشته ای همراه نیست؛ چون سیر در جایی است که بیرون از ظهور نوری است تا فرشته ای در آن راه یابد. این جاست که اسراء کننده در شب اسمای الهی، خود خداوند در مقام تسبیح است؛ چرا که صفت و وصفی نیست تا بتوان به غیر از دل و جان دید و یا حتی به چشم دل آن را یافت. از این روست که این مقامات را به وصف " ماادراک" می ستاید؛ چرا درک و فهم آن نیاز القای خاص است. لیله القدر یکی از این مقامات تسبیحی الهی است که بیرون از ادارک رسول الله (ص) است و خداوند آن را به طرقی دیگر چون "اسراء در لیل" به او می فهماند و ادراک شده رسول الله (ص) در مقام عبودیت می شود.
به سخن دیگر، رسیدن به منزل پرواز شبانه با نماز و تسبیح است. هنگامی که عبد و بنده در آن مقام در آید، خداوند در مقام سبحان بروز و ظهور می کند و او را در اسمای بی ظهوری سیر می دهد و بالا می برد که بیرون از ادراک طبیعی بشری چون پیامبر است؛ پس به اسراء خداوند در این مقامات بی ظهور در می آید و به ادراک القای خداوندی، مفاهیمی چون لیله القدر را در می یابد و بدان آگاه می شود.
به عبارت دیگر، انسانی که امید به لقای الهی دارد و بدان اطمینان قلبی یافته است، اهل خشوع است و به نماز به عنوان کامل ترین نشانه و نمایش خشوع دل می بندند و بدان می آویزد و استعانت می جوید. پس هر که از این مقام بالا رفت و معراج خویش را در نماز به تمام رسانید، از مرحله "عبدالله" و بندگی اسمای ظاهر، به مرحله دیگری می رسد که مقام بندگی اسمای غیر ظاهر الهی به نام مقام " عبده " است. در این مرحله دیگر توصیف و وصف را جایگاهی نیست، چرا که دیگر ظهوری برای اسمی نیست و بطون و لیل اسماست. در این بطون و لیل اسمای خاص و مستاثر الهی، سیر دیگر ممکن نیست و از دایره عروج نیز بیرون است. این جا سرزمین اسراء است و سیر را خداوندی انجام می دهد که بی ظهور اسمی است و در مقام سبحان از ظهور و وصف است. در آن مقامات مه آلود و عمائیه برای اسمای مستاثر بی ظهور، آثاری است که بیرون از ادراک عبدالله است(سوره قدر) ولی بیرون از ادراک عبده نیست، چرا که وقتی خداوند او را اسراء می کند به او ادراک نیز می دهد و او در این مقام است که به اموری چون قدر حقیقی می رسد و بطون هر چیزی را می بیند و در می یابد. بطون قرآن و همه هستی در این جا و از آن جا نشات می گیرد که بیرون از لمس است و تنها مطهرون که خداوند آنان را تطهیر کرده است(احزاب، ایه ۳۳) در این جا می روند و آن را مس کرده و بدان آگاهی می یابند.(واقعه، ایه ۷۹) این مقام لقای الهی در مقام لقای عبده است که برای اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اتفاق می افتد و دیگران را بدان مرحله راهی نیست.
با این همه ، برای همگان این امکان فراهم است تا با نماز به مقام لقای الهی در مقام الوهیت در آیند و بر بال نماز سوار شوند و معراجی تا این مقام را برای خویش رقم زنند. به هر حال، لقای خداوند در دو مقام لقای اسمای ظاهر و لقای اسمای باطن و مستاثر برای دو دسته عبدالله و عبده با نماز فراهم است؛ چرا که گام نخست به تمام نماز و گام دوم نیز به تسبیح نماز است.
نکته لطیف آن که آخر معراج و عروج مومن، لقاء الله است؛ چرا که در نهایت مومن عبدالله می شود. از این روست که نماز را معراج مومن دانسته اند؛ چرا که او عبدالله می شود و در اسمای ظاهر عروج می کند، اما چهارده معصوم(ع) افزون بر معراج به سیر و اسراء می روند و چرا که در مقام عبده هستند و در اسراء خویش به بطون می رسند که لیل و غیب دیگران است. در اسراء بی هیچ شک و تردید می بایست بر بال عشق و تسبیح نشست و بی اسراء الهی امکان سیر در بطون فراهم نیست.
سما موس